برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۵۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

صفویان فرستاده می‌شدند یکایک نام برد.

باری جانشین شاه اسماعیل که پسرش طهماسب بوده تا سال‌هایی گرفتار اختلاف امراء و جنگ‌های عثمانیان و ازبکان بود و مجال آن نداشت که به خوزستان بپردازد. این است که علاء الدوله و سید بدران آسوده به حکمرانی خودسرانه می‌پردازد. این است تا در سال ۹۴۸ (یا به گفته تکمله ۹۴۹) که طهماسب هم از کودکی برجسته هم تا اندازه‌ای از گرفتارهای آسوده گردیده بود بیاد خوزستان افتاده به قصد علاء الدوله با سپاه روانه آنجا می‌گردد. چنانچه گفتیم این زمان بدران مرده و پسرش سجاد بجای او نشسته بود و گفتیم که او نزد شاه شتافته فروتنی آشکار ساخته و از شاه نوازش‌ها یافت. اما علاء الدوله به بغداد گریخته خود را رها ساخت.

مؤلف تا کلمه که از درباریان شاه طهماسب بوده و تاریخ خود را بنام دختر او پریخان خانم نگاشته می‌گوید: به گوش شاه طهماسب رسیده بود که علاء الدوله با اعدای دین و دولت (عثمانیان) زبان یکی دارد و به این جهت بود که شاه خویشتن آهنگ دفع او کرد. سپس می‌نویسد:

«علاءالدوله گریخته به بغداد رفت و دیگر دزفول را ندید.»

اسماعیل میرزای دروغی

از شگفتی‌های تاریخ ایران است که گاهی کسانی به دعوی اینکه او فلان شاه یا بهمان شاهزاده است مردم را فریب داده و زمانی فرمانروایی کرده این کار هم دشوار و هم بیمناک است. دشوار است از اینجهت که مانندگی کسی بدیگران تا آن اندازه که مایع فریب مردم باشد بسیار کم روی می‌دهد. و آنگاه باید آن شاه یا شاهزاده مرده