مبارک معروفترین فرمانروایان مشعشعی است و یکرشته کارهای تاریخی از او سرزده که باید یکایک بازراند. در این زمان نوبت پادشاهی ایران به شاه عباس بزرگ رسیده ولی او هنوز استوار نشده و گرفتار کشاکشهای درونی و جنگهای بیرونی بود و مجال آنکه به خوزستان و سید مبارک پردازد هرگز نداشت همچنین دولت عثمانی که از جانب عراق با خوزستان همسایه بود چندان گرفتاری داشت که فرصت رسیدگی به عراق نمیکرد. بویژه بصره و بخش جنوبی عراق که جز نام نشانی از دولت عثمانی در آنجا نبود. این بود که سید مبارک پروای شاه و سلطان نکرده خود سرانه فرمان میراند و چون حکمرانی را با شمشیر بدست آورده بود همی خواست که با شمشیر هم به بزرگ ساختن آن بکوشد.
نخستین کار او این بود که دروق را بدست افشاریان افتاده بود از دست آنان درآورده پدرش مطلب را در آنجا به حکومت برگماشت سپس در سال ۱۰۰۳ لشکر بر سر دزفول و شوشتر کشید که آن داستان را جداگانه خواهیم سرود. سپس در سال ۱۰۰۴ به نواحی جزایر دست یافته تا نزدیکیهای بصره بر آن سرزمینها دست یافت و بر شهر بصره باجی بست که روزانه درمییافت و این باج پرداخته میشد تا افراسیاب پاشادیزی که داستان او را جداگانه خواهیم سرود از دادن آن سرباز زد و جزایر را نیز از دست مبارک درآورد.[۱]
- ↑ مسودهای جواهری و زاد المسافر کعبی. (شیخ فتح اللّه کعبی که در نیمۀ دوم قرن یازدهم در خوزستان و بصره میزیسته و از کعبیانی است که ما داستان آنان را خواهیم سرود در داستان حسین پاشادیزی مقالهای سروده و آن را زاد المسافر نام نهاده).