سیدعلی خان به هویزه رفته به والیگری پرداخت و او مرد کمآزار و نیکو میبود ولی جربزه حکمرانی نداشت و این بود که کارها از سامان افتاده و مردم زبان به شکایت باز نمودند از کارهای او اینکه پس از چند سال حکمرانی برادرش مولا جود اللّه که در هویزه نزد او میزیست ازو رنجیده به میان آل فضول رفت و به دستیاری ایشان سپاهی آراسته بر سر هویزه آمد. سیدعلی خان چگونگی را برای پدر خلف نوشت. خلف تا نزدیکیهای هویزه آمده به سیدعلی پیغام داد که به جنگ برادرت بیرون بیا و دلیری بکن که فیروزی از تو خواهد بود از این پیغام سیدعلی خان دلیری یافته به جنگ جود اللّه بیرون آمد و در کارزاری که رویداد ناگهان تیری به جود اللّه رسیده او را نابود ساخت و سپاهیان او شکست یافته پراکنده گردیدند. ولی چون این خبر به مولا خلف رسید با آنکه خود او سیدعلی را به جنگ برانگیخته بود ازو سخت برنجید و سوار شده به خلفآباد رفت و در آنجا بود تا بدرود زندگی گفت.
اما سیدعلی خان کارهای او همچنان بیسامان و آشفته بود و پسران و کسان او به مردم آزار مینمودند تا پس از سالهایی اعراب به ستوه آمده بهمدستی پسرش سید حسین بر او شوریدند و او را از هویزه بیرون رانده سید حسین را بجای او به والیگری برنشانیدند.
و چون پیش از این خبر نابسامانی کارهای خوزستان به گوش شاه رسیده و او منوچهرخان حاکم لرستان را مأمور کرده بوده که به هویزه آمده سیدعلی خان را روانه اصفهان سازد و خویشتن بجای او بسامان کارهای خوزستان پردازد در این هنگام شورش اعراب برسیدعلی خان بود که منوچهرخان به خوزستان رسید نخست اعراب با وی