گردیده و سرانجام آن جوی پاک خشکیده و از میان رفته است.
لیکن ابن اثیر در یک قرن دیرتر رود مسرقان را در نزدیکی اهواز و پل اربک پر آب میستاید چه او در حوادث سال ۴۴۳ چون جنگ بهاءالدوله دیلمی را با پسر واصل یاد کرده میگوید بهاءالدوله پل اربک را شکسته آب را در میان خود و پسر و اصل حاجز گردانید.
چنانکه گفتهایم پل اربک در جنوب اهواز بر سر راهی که از آن شهر به رامهرمز میرفته بوده و رود مسرقان از زیر آن میگذشته پس هنوز در نیمه قرن پنجم مسرقان از زیر آن پل روان میشده و آب انبوه بوده که گذشتن از آن جز از روی پل دشوار بوده است.
باید گفت پس از آنکه آن رود جوی دیرین خود را از دست داده و انبوه آب آن از جوی کنده شده در نزدیکی عسکر مکرم به دجیل میپیوسته (چنانکه استخری و پسر حوقل نوشتهاند) بار دیگر آن را به جوی دیرین برگردانیده بودهاند که در نیمه قرن پنجم این جوی پر از آب میشده است.
میتوان پنداشت که در نیمۀ دوم قرن چهارم یا در آغازهای قرن پنجم بندی در دامنه آن جوی کشیده شده در نزدیکی لشکر مکرم پدید آورده و به دستیاری آن مسرقان را بار دیگر به جوی دیرین خود بازگردانیده بودهاند.
شاید همین بند است که قیر در آن بکار رفته بوده و نام «بند قیر» از آن هنگام بازمانده است.
بهر حال ما از کاوشهای خود چنین پنداشتهایم که در آغاز قرن ششم یا اندکی پیشتر یا پستر از آن بار دیگر آب مسرقان از جوی دیرین خود بازگشته و همۀ آن به جوی کنده شده با دست درآمده و همه آن