معتمدالدوله مأمور داشتند که به خدمت نایبالسلطنه برساند و از این طرف امنای دولت روسیه از طول زمان اقامت دهخوارقان استشعار مکر و حیله از طرف دولت ایران نموده و بعضی از اهل آذربایجان از راه دولتخواهی روسیه به ژنرال بسقویچ از حکایات اوضاع دارالخلافه میگفتند و چون اثری از گفتگوهای مجلس دهخوارقان ظاهر نمیشد ژنرال بسقویچ فیالجمله احتمال خلاف داده به نایبالسلطنه اعلام نمود که از یک طرف امیرزاده بهراممیرزا در مرحمت آباد اردو زده میشنوم که از افشار و کردستان و کرمانشاهان به دفعات لشکر به اردوی او میرسند و از یک طرف محمدمیرزا و جهانگیرمیرزا در قلعۀ اردبیل نشسته از طالش و خلخال و رشت و شقاقی و شاهیسون جمعیت جمع مینمایند و از طرف دیگر حسینخان سردار که باعث برافروختن این آتش است با شیخ علیمیرزا در خمسه آمده به استعداد حرب و تدارک جنگ مشغولند و خود پادشاه ایران در دارالخلافه به استجماع لشکر ایران فرمان داده و حسنعلیمیرزا را از خراسان حرکت داده و صاحبالسلطنه نامیده مأمور به جنگ لشکر روس نموده است و شما مرا به قصبۀ دهخوارقان آورده قریب به دو ماه است که به امروز و فردا معطل ساختهاید و از کار دولتی بازگذاشتهاید و در مدّت این اقامت مخارج کلی برای لشکر عظیم که همراه است کشیده شده، حال تو از دو قسم بیرون نیست یا با دولت روس در مقام مکر و حیله میباشی یا پادشاه ایران سخنان تو را وقری نمیگذارد، پس از انعقاد این مجلس زیاده از این صلاح دولت روس نمیباشد شما پنج روز دیگر در امان دولت روس میباشید که خود را به طرفی کشیده و ما نیز به تبریز میرویم و از آنجا به هرچه مصلحت دولت باشد اقدام خواهیم کرد.
نایبالسلطنه از شنیدن این سخن پریشان شده با وجود ناخوشی بدنی که داشتند به منزل ژنرال بسقویچ رفته قبول نمودند که زیاده از پنج روز نمانند ولیکن خواهش کردند که اگر این تنخواه مقرر در این طرف قاپلان کوه به قراولان لشکر روس رسید ژنرال بسقویچ حکم دهد که لشکر روس از محلی که تنخواه رسیده قدم پیش نگذارند و در محل دیگر دوباره مجلس صلح منعقد شود و قرار فیمابین به همین قرار باشد که بود.
ژنرال بسقویچ در جواب گفته بود که این عهد را قبول نمودم و با تو قرار میگذارم که