آنها برداشته شود از قریۀ نمین توپخانه و سوار را برداشته و این دعاگوی دولت شاهی را نیز از حقیقت حال مخبر نموده روانۀ قلعۀ اردبیل شدند و این دعاگوی دولت به عزم استقبال با سه دسته جانباز عراقی و دو عراده توپ از قلعه بیرون رفته در رکاب پادشاه مرحوم صحیحا و سالما وارد قلعه شدیم و شاهیسونان همه جا از دور سیاهی نموده به قدر دو توپرس نزدیک میآمدند تا به نیم فرسنگی اردبیل به این سیاق آمده مراجعت کردند و در این بین نصیرخان طالش با قدری تفنگچی که از قلعۀ النجق نخجوان فرار کرده بود به قلعۀ اردبیل وارد شد.
چون هر روز مبالغی جو و کاه برای سوارانی که در قلعه بودند و اسبهای توپخانه لازم بود و احتمال کلی میرفت که اگر مصالحه منعقد نشود لشکر روسیه به محاصرۀ قلعۀ اردبیل اقدام نمایند به این ملاحظه قرار شد که پنجاه رأس اسب در قلعۀ اردبیل مانده و هر قدر مال و قاطر زاید بر پنجاه رأس است به دست نصیرخان و بعضی از معتمدان سپرده شده روانۀ محال کرگانرود و طالش شود که هم توفیری و تفاوتی در انبار حاصل و هم دوست و دشمن و دور و نزدیک متیقن شوند که برای قلعگیان اردبیل راهی سوای قلعهداری و نزاع و قتال نیست.
پادشاه مرحوم نصیرخان را با جمیع مال و دواب روانۀ کرگانرود نمودند و در این بین از خاقان مغفور احکام و نوازشات به پادشاه مرحوم رسیده و هشت هزار تومان زر نقد مدد خرج مرحمت فرموده بودند و از طرف نایبالسلطنه نیز قاسمخان غلام تفنگچی باشی با پنجاه نفر غلام تفنگچی قدر انداز و هزار تومان نقد رسیده نوازشات بسیار به پادشاه مرحوم و اظهار التفات به این دعاگوی دولت فرموده بود به خصوصه از خدمتگزاری و جانسپاری که از این دعاگوی دولت شاهی نسبت به پادشاه مرحوم واقع میشد کمال رضامندی نموده بودند خلاصه آنکه در قلعۀ اردبیل کم و کسری در هیچ باب از تهیۀ قلعهداری نمانده بود.
در این مقام برای تجربۀ مطالعهکنندگان چند کلمه عرض میشود، شبی از شبها این دعاگوی دولت به خلوتی که در میان قلعه منزل یکی از خوانین عمده بود به پوشیدگی وارد شده استماع نمود کهخان صاحب منزل به برزوبیک ولد حاتمخان جبهدار خاقان