برگه:Tarikhe Now.pdf/۱۱۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

القصه چون مجلس دهخوارقان بر هم خورد ژنرال بسقویچ صریحا به نایب‌السلطنه گفته بود که من ژنرال گراف سوختلن را با هشت هزار صالدات و دو هزار قزاق و توپخانه به اردبیل مأمور می‌نمایم و دو نفر از اولاد شما در میان قلعه می‌باشد به ایشان بنویسید که چون گفتگوی صلح در میان است با ژنرال سوختلن که به شهر اردبیل وارد می‌شود به طریق صلح و دوستی حرکت نماید بلکه با ژنرال سوختلن راه آمد و رفت پیدا کرده و شهر و قلعه را در حکم واحد دانند.

نایب‌السلطنۀ مرحوم ظاهراً قبول این معنی را فرموده محمد حسین سلطان کجوری را با گراف سوختلن روانه نموده بودند و ظاهراً حکم فرموده بودند که از جنگ و جدال احتراز نموده به صلح و صلاح کوشیده شود و به خطوط معهوده فیمابین حکم شده بود که اگر قدرت و قوت قلعه‌داری باقی است در جواب گفته شود که تا امروز اختیار این ممالک و این لشکر در دست نایب‌السلطنه بود و حال که احوال ایشان معلوم نیست اختیار جان و رعیت این مملکت با خاقان مغفور است.

القصه گراف سوختلن با لشکر مأمور از راه قراجه داغ و مشکین وارد اردبیل شد و محمد حسین سلطان کجوری را به قلعه فرستاده مستدعی از شاه مرحوم شده بود که دروب قلعه را مفتوح نموده گراف سوختلن با یک پلک صالدات در قلعه منزل نماید از این طرف دروب قلعه خاک‌ریز و مسدود شده لشکریان قلعه به حفظ و ضبط بروج و بارو اشتغال می‌نمودند چهار پنج روز به لیت و لعل گذشته شبی از شب‌ها فوجی از صالدات روس در کنار نهر آبی که از طرف دروازۀ شام اسبی به شهر داخل می‌شود آمده سنگر بستند و توپ به سنگر کشیده و قدری صالدات و قزاق به آن طرف قلعه به قریۀ داش کن که ربع فرسنگی قلعه است فرستاده به ساختن سنگر در آن طرف مشغول شدند و چون در این چهار پنج روز جوابی از طرف قلعه به سمع گراف سوختلن نرسید گرگین نام گرجی را که ترجمان بود با علم سفید که علامت امان خواستن آورنده است تا درب قلعه فرستاده اعلام نمود که به رسالت می‌آیم، او را تنها از دریچه داخل کرده به قلعه آوردند و دو روز هم با او به امروز و فردا گذرانیده بی‌نیل مقصود مراجعتش دادند.

فردای آن روز باز گراف‌سوختلن کسی به درب قلعه فرستاده اظهار سخن و پیغام