نموده بود مستحفظین دروازه جواب داده بودند که شاهزادگان در خوابند و او معاودت کرده بعد از ساعتی آمده باز همین جواب را شنیده بار سیم آمده باز همین عذر مسموع شده معاودت کرده بود این دعاگوی دولت شاهی در باستیونی که مقابل گنبد شیخ صفی است ایستاده و تماشا مینمود که به یک دفعه از سنگر روسیه هفت هشت توپ و فشنگ بزرگ روی به قلعه خالی شده و یکی از فشنگها به دیوار قورخانه که زیاده از صد خروار باروت داشت رسیده قریب بر وزنی که برای بادکش گذاشته بودند خورده نزدیک بود که چشمزخمی بزرگ برسد. توپچیان این ظرف خواستند که به مقام مدافعه برآیند که ترجمان مذکور با علم سفید به تاخت نزدیک دروازه آمده از دروازهبانان پرسید که گراف سوختلن عرض مینماید که شاهزاده بیدارند یا در خوابند از عمل گراف سوختلن پادشاه مرحوم شگفته شده ترجمان مزبور را احضار نمودند به توپچیان و مستحفظان قلعه حکم فرمودند که به مجادله و مقاتله اقدام ننمایند تا قراری فیمابین داده شود و در همین روز یحییخان تبریزی از خدمت نایبالسلطنه رسیده خبر رسیدن منوچهرخان معتمدالدوله را با پنج شش کرور تنخواه و قرار انعقاد مجلس صلح را در قریۀ ترکمانچای رسانید و از این خبر استبشار حاصل شده ترجمان مزبور را با این خبر روانه نزد گراف سوختلن نموده و دروب قلعه را مفتوح فرموده به انداختن توپهای شادمانی امر فرمودند و فردای آن روز نیز خبر صلح از طرف ژنرال بسقویچ به ژنرال گراف سوختلن رسیده او نیز به لوازم جشن و شادمانی مشغولی نموده صاحبمنصبان و صالداتان با اسلحه و بیاسلحه به قلعه تردد مینمودند و همچنین از این طرف رفتوآمد میشد.
ذکر رفتن نایبالسلطنه از دهخوارقان تا ولایت گروس و رسیدن چاپار خاقان مغفور و رساندن معتمدالدوله تنخواه مذکور را در گردنۀ قاپلان کوه به قراولان لشکر روس و قرار انعقاد مصالحه در قریۀ ترکمانچای
چون نایبالسلطنه از دهخوارقان روانه شده به مرحمت آباد رسید ضعف و نقاهت کلی در مزاج ایشان به هم رسید و به آن ناتوانی اردو را حرکت داده در حقیقت سرگردان