رفع آن بکوشند.
صفحه ۴۴ سطر ۹: از بعد از عبارت: «امیرخان سردار نیز که همراه بودند...» این عبارات افتاده:
[او را گذاشته فرار کرده بودند و چنان مسموع شد که بعضی از لشکر روس که به سردار مرحوم رسیده بودند به طمع رخوت او او را مسلوب نموده بودند و از مهر و نشان او معلوم شده بود که مقتول امیرخان سردار است، به حکم ژنرال مدهدوف به آیین اسلام در همانجاها مدفون شده است و پادشاه مرحوم در همان سر سواری که روی بگنجه تشریف میبردند دستخط به نظر علیخان مرندی صادر فرمودند و حقیقت میدان مصاف را اعلام داده او را بر توقف قلعۀ گنجه و حصاری شدن تا رسیدن حکم فرموده بودند و اخبارات جنگ را با دو نفر سوار زیرک و زبان فهم نوشته به خدمت نایبالسلطنه فرستاده بودند و خود با بقیۀ سپاه از گنجه یک دو منزل گذشته اقامت فرموده به جمع لشکریان پراکنده مشغولی داشتند و لشکریان روس و ژنرال مدهدوف به همین فتح قانع شده در زگم در محل اردوی شاه مرحوم نشسته خیال آمدی گنجه و گرفتن قلعه را در آیینۀ ضمیر نقشپذیر نمیدیدند و انتظار رسیدن ژنرال بسقویچ را میداشتند.]
او این طرف نظر علیخان مرندی را جبن و واهمه گرفته سه چهار روز بعد از این شکست بیقرار و آرام شده اصلاً به ماندن قلعه و قلعهداری تمکین نمینمود قلعۀ مستحکم گنجه را خالی کرده بیجهت و سبب برخلاف حکم ولینعمت با وجودی که میدانست که قریب چهل پنجاه هزار لشکر در قراباغ که پنج منزلی گنجه است نشسته است و به هر نوع باشد امداد او را خواهند نمود قلعه را گذاشته بیرون آمد و این بیرون آمدن او از قلعۀ گنجه مایۀ خرابیها شد چنانکه از کلام آینده به وضوح خواهد رسید.
«ژنرال مدهدوف بعد از استماع تخلیۀ گنجه خود را به قلعۀ گنجه رسانید و اهل اسلام که ساکنین بلدۀ گنجه بودند هر قدر از نظر علیخان خواهش کرده بودند و اقرلوخان هر قدر التماس نموده بود که این رفتن تو باعث مفاسد کلیه است قبول نکرده بود لابد و ناچار مسلمانان گنجه که با روسیه دو ماه قبل در گنجه قتال و جدال کرده بودند متوهم شده دل از جان و مکان کنده مال و منال را ریخته از شهر کوچ نموده به طرف اردوی شاه