مستحفظین به خدمت نایبالسلطنه بردند، مستحفظین را نایبالسلطنه تنبیه فرموده و یکی را گوش بریده و حاجی محمد حسن را نوازش فرمودند، این چند کلمه برای اظهار عدالت نایبالسلطنهٔ مرحوم نوشته شد.
ذکر رسیدن نوشتجات ظلالسلطان و اخبار آمدن حسنعلیمیرزا بر سر یزد و محاصرهٔ آن بلده در ایام توقف اردوی اوجان
اخبار متواتره از ظلالسلطان و آصفالدوله میرسید که شجاعالسلطنه حسنعلیمیرزا با لشکرهای انبوه بر سر یزد آمده و سیفالدولهمیرزا و عبد الرضاخان را محاصره نموده است. نایبالسلطنه از آنجایی که عبد الرضاخان خیانت دولتی کرده بود راضی بودند که کار او بالکلیه تباه شده به جزا و سزای خود رسیده باشد و این اخبار مکرر رسیده نایبالسلطنه در مقام تحقیق غرض ظلالسلطان و آصفالدوله برآمدند معلوم شد که غرض ایشان آن است که نایبالسلطنه در خدمت خاقان مغفور دفع و رفع عبد الرضاخان را متعهد شده و راضی نشوند که سیفالدولهمیرزا را که ظاهراً از طرف ظلالسلطان حاکم یزد است محصور شجاعالسلطنه بوده و در نزد عوام چنان جلوه کند که شجاعالسلطنه یزد را از دست ظلالسلطان گرفته است و این معنی نقصی است برای اسم نایبالسلطنه.
القصه چندان از این جوره نوشتجات نوشتند که نایبالسلطنه را رضا به این گفتگو نمودند و چون در ضمن این حرکت بسا امور بود که در پردهٔ غیب مستور بود و بایست ظاهر شود نایبالسلطنه را نیز تقدیر خداوندی رضا به این عزم نموده در خدمت خاقان مغفور مستدعی تفویض انجام خدمت نیز به عهدهٔ کارگزاران آذربایجان شدند و خاقان مغفور فرمایش فرموده بودند که حسنعلیمیرزا که به دفع عبد الرضاخان بر سر یزد آمده است اگر نایبالسلطنه دفع عبد الرضاخان را متقبل شوند بودن حسنعلیمیرزا در آنجا بیصورت خواهد بود.
خاقان مغفور جوابی به این اجمال فرمایش کرده بودند و چون امنای دولت نایبالسلطنه مصلحت در حرکت این لشکر از آذربایجان به سمت یزد دیده بودند و