بهخانههای خوانین یاغی با ده بیست نفر سوار غفلة وارد میشدند خوانین را به اعتقاد خود مستمال فرموده به مهر نمودن قرآن و قسم یاد کردن به یزدان و اطمینان دادن ایشان به امن و امان دلی خوش کرده معاودت میفرمودند و گاهی از نوشتجات دولتی که محتوی بر بعضی راهنماییها بود به بعضی از خوانین یاغی نشان میدادند و این عمل را مقدمۀ اخلاص خوانین به خود میپنداشتند.
خاقان مغفور را این طرز سلوک شاهزاده ناپسند آمده خط عزل بر صفحۀ احوالش کشیدند و به دارالخلافه احضارش فرمودند و شاهزاده علینقیمیرزا را که حاکم قزوین بود حجت السلطان لقب داده والی ولایت خراسانش ساختند.
حجت السلطان نیز به خراسان رفته قریب به دو سال در آن ولایت ماند، چون مردی راحتطلب و آسایش دوست بود و در قزوین مشقی به جز کیمیا سازی نفرموده بودند کاری از ایشان متمشی نشده دولتخواهان مملکت خراسان از احوال او خاقان مغفور را اطلاع دادند. یکی از قضات آن مملکت در عریضۀ خود که به خاقان مغفور عرضه داشت کرده عرض نموده بود که حجت السلطان در مملکت خراسان خالی از وجه آمده خاقان مغفور باز شاهزاده حسنعلیمیرزا را به مملکت خراسان ثانیا فرستاده و حجت السلطان را از این منصب معزول و از آن لقب مهجورش فرمودند و شجاعالسلطنه حسنعلیمیرزا به خراسان رفته باز عادت سابق را پیش کشیده به عریضۀ خشک و اسبی لاغر از خوانین قوچان و تربت راضی شده و از تون و طبس و قاین به رسیدن قالی یا به فرستادن خرمایی قناعت ورزیده و گوشمال محمد تقیخان حاکم ترشیز را به گفتنخان شرتیز کفایت شمرده ارغوانمیرزا پسر خود را در ولایت سبزوار مطلق العنان ساخته به گذاشتن کلاه خراسانی بیکله دورویه پوست و پوشیدن جبههای متعدد ارمک و برک از روی هم و به بستن شمشیر از بالای این جبهها خوشحال شده و مملکت نیشابور را به رسم ارپالق به رضا قلیخان قوچانی واگذار نموده و اذن ساختن قلعۀ متین امیر آباد را فیمابین مشهد مقدس و قوچان نیز به او داده و اسم اینجور اعمال را مردمداری و استمالت گذاشته و نوبتی با دو سه هزار سوار تا کنار هرات رفته و با صد سوار داخل هرات شده به شاهزاده کامران که صاحب اختیار مملکت هرات بود مهمان شده به اعتقاد