قارص و آخسقه و آخر کلک از طرف مملکت متصل به گرجستانات خلاصی یافته و به چنگ جنگ محمد علی پاشای مصری و ابراهیم پاشای ولد او گرفتار بودند و تا مملکت حلب که نزدیک ارزنةالروم است به تصرف مصریان درآمده لهذا ممکن نبود که به قاعدۀ دولتی و نوشتن نوشتجات این اکراد بدنهاد را که متعلق به آن بودند از این حرکات ناهنجار مانع آیند.
نظر به این مقدمات این دعاگوی دولت شاهی به هزار جرثقیل شش عراده توپ و هزار و پانصد سرباز جدید و صالدات روس و دو هزار نفر از سوارۀ اکراد زیلان و میلان و شمسکی و تکوری جمعآوری نموده به صحرای محمودیه رفته به استمالت تیمور پاشای ملی حاکم وان و بهلول پاشای سلیوان حاکم ولایت بایزید وخان محمود رئیس طایفۀ اکراد پرداخت.
این تدبیر موافق تقدیر آمد و تیمور پاشای ملی به سبب عزل خود از دولت روم متوجه شده با چهار هزار سوار و شش عراده توپ با جمیع اعیان و ریش سفیدان مملکت وان وخان محمود به صحرای محمودیه آمده به ملاقات این دعاگوی دولت شاهی رسیدند و کسان بهلول پاشا و نور اللّهخان حکاری نیز به اردوی محمودیه آمده آرامش در سرحدات کردستان سوای سرحد روان دز به هم رسید و تیمور پاشا از این دعاگوی دولت خواهش نمود که به وجود خود با سرباز و نظام به قلعۀ وان رفته آن قلعه را به تصرف دولت علیۀ ایران دهد.
این دعاگوی دولت دو ماه از او مهلت گرفت که وقایعات را معروض رأی نایبالسلطنه که در آن اوقات در کرمان بودند نماید اگر اذن دولتی حاصل آید بلاتوقف به انجام خواهش او اقدام شود لهذا برای اطلاع نایبالسلطنه از این اخبار چاپار به کرمان فرستاده شد.
سر عسکر ارزنةالروم از استماع این اجتماع پریشان شده محمد بیک دره بیکی را مأمور ساخته بود که به اردوی محمودیه آمده و از محمودیه به تبریز نزد محمدخان امیر نظام رفته خواهش تفرقه شدن این جمعیت را از سرحد نماید و اسحق پاشای ملی را که حاکم وان ساخته بود به مملکت موش فرستاده امین پاشا حاکم مملکت موش را با