نایبالسلطنه رسید و محمدخان قرایی از کنار ترشیز بینیل مرام روانۀ تربت شد.
ذکر رفتن نایبالسلطنه بر سر قلعۀ امیر آباد و قوچان و تسخیر آن دو قلعه به یاری خداوند منان و گرفتاری رضا قلیخان و جعفر قلیخان و حکایات متفرقۀ مناسب آن زمان
چون زمستان آن سال به پایان رسید و بهار فرخنده فال رخ نمود سرکار نایبالسلطنه مصلحت ضبط مملکت خراسان را در آن دید که رضا قلیخان را که اعظم و اقوای خوانین خراسان و صاحب قلعهجات متینه و به کثرت جمعیت در آن سرحد از سایرین ممتاز است قلع و قمع او را پیشنهاد همت والا نهمت ساخته کار او را بر همۀ کار خراسان مقدم دارند و به این رأی صائب به خروج لشکر نظام از مشهد مقدس فرمان داد و پادشاه مرحوم را مقرر داشتند که در خارج شهر نشسته به انتظام کار لشکریان نظام و توپخانه پردازند و از همه جا به استجماع لشکر فرمان صادر شد. بعد از استعداد و آراستگی لشکریان سرکار نایبالسلطنه از آستانۀ مبارک حضرت رضا علیه السلام استمداد همت نموده بعد از آستانبوسی روانۀ اردوی معلی شده با تدارک تمام روانۀ تسخیر قلعۀ امیر آباد شدند و در اثنای راه خبر رسید که اللّه قلی توره با سی هزار نفر سوار ازبک به اسم گرفتن زکوة قریب به ولایت سرخس آمده نشسته است و در باطن انتظار دارد که معلوم نماید حکایت خراسانیان با لشکر آذربایجان به چه نحو خواهد گذشت.
سرکار نایبالسلطنه پادشاه مرحوم را با جمعی از لشکریان به مقابلۀ او فرستادند.
پادشاه مرحوم به مقابله شتافته در مکانی مناسب اردو زده نشستند و اللّه قلی توره پادشاه خیوه بعد از شنیدن خبر فتح قلعۀ امیر آباد چنانکه مذکور خواهد شد توقف نکرده کس به خدمت پادشاه مرحوم فرستاد و عذرخواه شده به ولایت خود بازگشت و پادشاه مرحوم چند روز بعد از فتح امیر آباد به اردوی نایبالسلطنه ملحق شد.
القصه بعد از مأموریت پادشاه مرحوم به مقابلۀ پادشاه ازبک سرکار نایبالسلطنه امیرزاده خسرومیرزا را با هزار نفر سوار مقدمة الجیش فرموده روانۀ امیر آباد ساختند و از قلعۀ امیر آباد نیز سوار خراسانی به عزم قراول بیرون آمده تلاقی فریقین شده امیرزاده