برگه:Tarikhe Now.pdf/۱۷۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

درآیند غافل از آن‌که ارغون‌میرزا در میانۀ این جمعیت است به انداختن تفنگ مشغول می‌شوند.

چون از تقدیر الهی چاره نیست گلوله به ارغون‌میرزا رسیده مقتول می‌شود. بعد از این مقدمه فرمانفرما با سایر اولاد خود و سایر اولاد شجاع‌السلطنه در گرفتن قلعه مجدتر شده رؤسای قلعه که از مدد خراسان مأیوس بودند مصلحت در صلح و صلاح دیدند و چون صبیۀ نایب‌السلطنه در قلعه بود از خوف این‌که مبادا اگر قلعه به غلبه گرفته شود و سربازان و صاحب‌منصبان مقتول شوند باز عیب دولت نایب‌السلطنه است که اولاد ایشان به دست بیرونیان ماند به این جهت با فرمانفرما به سپردن شهر و قلعه صلح نموده به بردن سرباز صحیحا و سالما قرار گذاشتند و پس از اطمینان قلعگیان با صبیۀ نایب‌السلطنه و توپخانه و سرباز و آنچه بود از قلعه بیرون آمده روانۀ یزد شدند و فرمانفرما امر کرمان را منظم ساخته و تمشیت داده و ایلخانی را مستمال کرده حکومت کرمان را به ابوسعیدمیرزا پسر شجاع‌السلطنه ملقب به فروغ‌الدوله داده روانۀ فارس شد و پس از روانه شدن فرمانفرما به فارس سیف‌الملوک‌میرزا از یزد با هزار و پانصد نفر سوار که از آن ولایات به هم بسته بود بر سر کرمان آمد.

از کاظم‌خان قراباغی که در آن وقت همراه او بود مسموع این دعاگوی دولت شاهی شد که ابوسعیدمیرزا با صد و پنجاه نفر سوار از کرمان به مقابلۀ سیف‌الملوک‌میرزا بیرون آمد و سیف‌الملوک‌میرزا از غایت جبنی که داشت خوف و هراس بر خود راه داده رنگ و رویش زعفرانی شد و دست و پایش به لرزه درآمد و سوای فرار به هیچ امر خاطرش قرار نگرفت و ابوسعیدمیرزا به کرمان بعد از فرار سیف‌الملوک‌میرزا رفت و تا هنگام وفات نایب‌السلطنه، بلکه تا هنگام وفات خاقان خلد آشتیان، کرمان در تصرف فرمانفرما ماند و به سبب فوت نایب‌السلطنۀ مرحوم که در آن نزدیکی‌ها اتفاق افتاد فرصت تلافی برای ایشان نشد و سیف‌الملوک‌میرزا به دارالخلافه رفته خطۀ یزد در دست سیف‌الدوله‌میرزا که او هم داماد نایب‌السلطنه و برادر سیف‌الملوک‌میرزا بود باقی ماند.