ایلاتی همراه لطفعلی سلطان میگردیدند با تفنگچیان بنای قتال و جدال گذاشتند. از شنیدن صدای تفنگ در اردو معلوم شد که لشکریان به ایشان رسیدهاند، حسنخان قراپاپاق ولد نقیخان قراپاپاق را با امام قلیخان و محمدخان کنگرلو و سواران ابوابجمعی ایشان به مدد لشکریان فرستاده و بعد از رسیدن این سواران محمدخان به گلولۀ تفنگ افتاده و قریب به بیست نفر را نیز سربازان یاغی به قتل رسانیدند با وجود این تاب توقف نیاورده به طرف ولایت رواندز بنای فرار گذاشتند تفنگچیان نظام و سواران ایشان را تعاقب کرده لطفعلی سلطان خود را از میان بیرون کشیده پیش محمد بیک میررواندز رفته سایر سربازان و صاحبمنصبان یاغی کلا دستگیر شده همگی را به اردو آوردند. شش نفر از صاحبمنصبان ایشان را به گلولۀ تفنگ سیاست نموده از آن محال به محال دشت رفته به تنبیه محمد بیک دشتی که در قلعۀ کلهگاه نشسته مفسدهجویی میکرد مشغول شد و قلعۀ کلهگاه را حکما و قهرا از او گرفته با سایر قصرهای بزرگان آن محال خراب و منهدم ساخته و از آنجا محال به محال به اردو حرکت کرده برای نظم سرحد تا به صحرای محمودیه رفته به خوی عود نمود و در همین اوقات هشتصدخانوار از طایفۀ حیدرانلو که سوار آنها به اردوی خراسان رفته بود به اغوای فرهاد آقا رئیس آن طایفه از سرحد خوی فرار کرده به مملکت موش رفتند و این دعاگوی دولت پادشاهی از بیم سطوت نایبالسلطنه دویست نفر سوار برداشته داخل ولایت روم شده از محال بیکری و بندماهی و کنار دریای وان و قلعۀ ارجیش گذشته و از محال عادلجواز و ولایت اخلاط عبور کرده در چهار منزلی ارزنة الروم به ایل و طایفۀ فراری رسیده آنها را مستمال نموده با خود کوچانیده به ییلاقات ولایت خوی رسانید و از آنجا به ولایت ارومیه آمده مشغول به خدمتگزاری و چاکری دولت علیه و حفظ سرحدات شد.
ذکر احضار فرمودن خاقان مغفور نایبالسلطنه را از مشهد مقدس و رسیدن امیرزاده خسرومیرزا با لشکر به دارالخلافه و حکایاتی که در این سال که سنۀ هزار و دویست و چهل و نه هجری میباشد واقع شد
چون بهار پرملال این سال بساط انداز محفل غم شده و دستهدسته گل و گیاه خود را