برگه:Tarikhe Now.pdf/۱۹۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

علاج‌بخشی دادند و عزم ملوکانه فرمودند که در استقبال و استیلای ایشان توجه فرمایند و فرامین مطاعه به امیرزادگان و امراء و خوانین آذربایجان ارسال فرموده تسلی از این حزن و غم را به سلامتی وجود مبارک خود و به وجود مسعود پادشاه مرحوم دادند و در فرامین قید فرمودند که جمیع اختیاراتی را که در دولت خود به نایب‌السلطنه داده بودیم به فرزند دلبند او محمدمیرزا مرحمت فرمودیم و به خراسان نیز همین نوع فرامین التفات آئین ارسال شد و مقرر داشتند که در اوایل بهار پادشاه مرحوم به دارالخلافه آمده خاقان مغفور از دیدن دیدار شریف ایشان آسایش‌پذیر شده غم‌های رسیده را به ملاقات ایشان از خاطر محو فرمایند و از طرف دیگر شاهزاده حسنعلی‌میرزا فرمانفرمای فارس که خود را اکبر اولاد خاقان مغفور می‌دانست به تمنای منصب ولیعهدی افتاده به دستیاری امنای دولت خاقانی مشغول گفتگو شده شفاعت حسنعلی‌میرزا را که تا آن زمان محبوس نظر بود نمود.

خاقان مغفور حسنعلی‌میرزا را به او بخشیده روانۀ شیرازش ساختند و فرمانفرما نیز او را به ایالت کرمان روانه نموده به کرمان رفته استقلال یافت و ایلخانی را که سال سابق به هواخواهی نایب‌السلطنه به کرمان رفته بود گرفته از حلیۀ بصر عاری ساخت و از طرف دیگر سرکار ظل‌السلطان به این ادعا که برادر اعیانی نایب‌السلطنه می‌باشم و ولیعهدی دولت علیه به سبب این‌که نایب‌السلطنه را اولادی کامل السن نمی‌باشد و هرچه هستند به جای اولاد منند و سرپرستی ایشان بر من لازم است به گفتگو درآمده خود را مستحق این منصب پنداشت و به خیال این افتاد که به اسم سرپرستی اولاد نایب‌السلطنه روانۀ آذربایجان شده آذربایجان را که مایۀ اقتدار و شوکت نایب‌السلطنۀ مرحوم بود متصرف شده امر پادشاه مرحوم را مختل نماید و مقدمٔ میرزا علی اکبر نام معتمد خود را با تسلی نامه‌ها به آذربایجان پیش اولاد نایب‌السلطنه فرستاد.

بعد از وصول‌نامه و پیغام و اطلاع بر مکنون خاطر ایشان از این دعاگوی دولت شاهی اذن آمدن به خوی و ارومیه نیافته و از امیرزادگان تبریز و محمدخان امیر نظام جواب گلوگیر گرفته بی‌نیل مرام روانۀ دارالخلافۀ تهران شد و خاقان مغفور این نوع تمنیات را که از پسران خود به واسطه یا بی‌واسطه می‌شنیدند سخنان حکمت‌آمیز در جواب ایشان