چون ولایت به هم برآمده و به آن تعجیل تنخواه مقدور نبود که از رعیت گرفته شود مبلغ دو هزار تومان نقد قرض نموده و یازده پارچه جواهر از جواهرآلات مردانه و زنانه نزد محمدخان امیر نظام فرستاد که در خدمت مرجوعۀ پادشاه مرحوم مصروف ساخته خدمات را مهمل نگذارد و در همین چند روز محمدخان امیر نظام از این دعاگوی دولت پادشاهی محاسبۀ مملکت خوی و ارومیه را خواسته خود از دارالسلطنۀ تبریز به قصبۀ خامنه از محال گنی آمده این دعاگوی دولت نیز به خواهش ایشان به قصبۀ خامنه رفته محاسبۀ ولایتی خود را با دست مستوفیان عظام پرداخته مفاصا گرفته و چهار پنج هزار تومان که باقی کشیده شده بود حوالۀ براتداران نموده به جمیع براتداران تا شب عید تنخواه داده شد از آن جمله شاهزاده ملک قاسممیرزا بود که زیاده از هزار تومان براتدار بودند.
القصه این دعاگوی دولت مشغول به خدمتگزاری دولت شده روانۀ ولایت خوی شد و غافل از همۀ مکاید اهل زمان به خدمات مرجوعۀ دیوانی مشغولی داشت و تا شب عید نوروز به سبب کثرت برف اکراد سرحد نتوانستند که به بیحسابی مبادرت نمایند لهذا ولایت آذربایجان با این نوع صدمه در آن زمستان به امن و امان گذرانید.
ذکر خیال قائممقام و اساسی که بر آن خیالات میچیدند
میرزا ابوالقاسم قائممقام بعد از شنیدن خبر وفات نایبالسلطنه به خیالات دور و دراز افتاد و چون در السنه و افواه مذکور و سالها بود که اعتقاد خواص و عوام اهل ایران بر آن شده بود که محمد نامی بعد از خاقان مغفور بر تخت سلطنت خواهد نشست و میرزا ابوالقاسم را نیز پسری بود میرزا محمد نام لهذا به گمان این افتاد که شاید این امر بزرگ به پسر او منتقل شود و بنابراین خیال محال من باب المقدمه جمیع حواس ظاهر و باطن خود را بر آن مصروف نمود که به التباس و اشتباه پادشاه مرحوم را بر آن دارد که آحاد سلسلۀ علیۀ خود را منقطع و مستأصل ساخته منحصر در وجود مبارک پادشاه مرحوم شود و پس از آن بر این اعتقاد راسخ بود که در آن صورت اظهار خبث طینت و نمک به حرامی خود را به سهولت و آسانی میتواند نمود و کار به مدعای او خواهد