مملکت خراسان و کرمان و فارس در دست حسن علیمیرزا ملقب به شجاعالسلطنه و حسین علیمیرزا ملقب به فرمانفرما و عباسقلیمیرزا پسر ابراهیمخان قاجار که در کرمان بود منسق و منظم آمده.
خاقان منفور در دارالخلافۀ تهران به فرّ سکندر و شوکت سنجر مشغول حکمرانی و فرمانروایی بودند و چند سال بود که رأی پادشاهانه چنان اقتضاء مینمود که در اواسط جوزا از مقرّ خلافت حرکت به چمن سلطانیه مینمودند و فصل تابستان را در آن چمن بهشت آیین به سر برده با حضار لشکرهای اطراف و شاهزادگان و حکام فرمان میدادند و چنان انجمنی در هر سال در آن چمن از اعیان و بزرگان اطراف و جندی و رعیت و اهل سوق حاصل میآمد که در کمتر عصری از اعصار چنان اجتماع حاصل میشده و خاقان مغفور به عرض لشکریان و دادخواهی رعایای مملکت ایران در مدّت ایام توقف آن سامان میپرداختند و به عیش و سرور مشغولی نموده به مقرّ سلطنت عود میفرمودند و در آن چند سال که آن قانون مستمرّ آمد از این نزول و ارتحال قوام کلی در امورات ملک و ملت پیدا شد و ضعف سایر دول نسبت به این دولت قویبنیاد در نظر ارباب هوش و خرد ظاهر و هویدا آمد.
ذکر مقدماتی که سبب جنگ با دولت روس شد
مقدمۀ اول
خوانین ذوی الأحتشام قبه و دربند و شیروان و بادکوبه و شکی و سالیان و گنجه و قراباغ و طوالش و لنکران و ولاة گرجستان و اعیان داغستان که در مصالحهای که بر این اصل قرار یافته بود که به زبان روسی «اسطاطاس کواپرزندم» که ترجمۀ آن به عبارت فارسی چنین است که آنچه در دست تو است در دست تو و آنچه در دست من است در دست من در دست کفرۀ فجرۀ روسیه مانده بود و بعضی از اعیان را که طاقت مهاجرت بود مثل سلطان احمدخان قبهای ولد شیخ علیخان و مصطفیخان شیروانی و حسینقلیخان بادکوبهای و مهدیخان ولد ابراهیم خلیلخان قراباغی و اقرلوخان گنجهای ولد جوادخان قاجار حاکم گنجه و الکسندرمیرزا ولد ارگلیخان والی ولایت گرجستان و