انجامید و پس از رسوخ این خیال و تصمیم انجام این افکار در خدمت پادشاه مرحوم که همۀ اهالی ایران تصدیق خدمتش را کرده و کمر چاکریش را بر میان بسته بودند بنای خیانت در لباس خیرخواهی گذاشته و به بدگویی این سلسله اقدام نمود.
در ابتدای حال قریبتر از همه به موضوع این خیال این دعاگوی دولت را پنداشته موضوع اتهام نموده اظهار دولتخواهی خود را در خدمت پادشاه مرحوم به احتراز و اجتناب از این دعاگوی دولت و متعلقان این دعاگو گذاشته از منزل تربت جام اهتمام در منصرف ساختن التفات پادشاه مرحوم به این دعاگوی دولت و متعلقان این دعاگو نموده هرخدمت و صداقت که از این دعاگو ظاهر میشد آن را به نوع دیگر جلوه میداد و چون ابتدای استقلال پادشاه مرحوم بود و هنوز در امر لشکریان و رعایا چندان استحضار و استقلال نداشتند و میرزا ابوالقاسم را مردی مزور و بدخیال میدانستند ناچار به جهت استقامت دولت خود بعضی عرایض او را که ابرام و اصرار در آن مینمود به حکمتهای دولتداری پذیرا میشدند تا در موقع خود دفع او را چنانکه مذکور خواهد شد فرموده جهانیان از مکاید او خلاصی یافتند.
ذکر احوال خراسان و کیفیت توهم امیرزاده خسرومیرزا و بیاذن و اجازۀ پادشاه مرحوم به دارالخلافۀ تهران رفتن
چون در منزل تربتجام مأموریت امیرزاده خسرومیرزا به دارالخلافه به سبب بدگویی میرزا ابوالقاسم قائممقام برهم خورد میرزا ابوالقاسم به امیرزاده خسرومیرزا سبب برهم خوردن این مأموریت را در خفیه از راه فساد به این کیفیت بیان نمود که علت فسخ این عزیمت عدم اعتماد پادشاه بر خدمتگزاری و دولتخواهی شماست و نیز چون قبل از ورود به مشهد مقدس میرزا ابوالقاسم لشکر آذربایجان را که در ایام نایبالسلطنۀ مرحوم ابواب جمع امیرزاده خسرومیرزا بودند متفرق نموده به ولایات مختلفه روانه ساخته بود و امیرزاده خسرومیرزا را هرگز در مخیله نگذشته بود که با وجود ظهور دولتخواهی از طرف این دعاگوی دولت سایر برادران پادشاه مرحوم در خدمتگزاری او بیاعتماد باشند به هیچوجه تصدیق میرزا ابوالقاسم را در این باب نمینمود در این