برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۰۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

خوانده متیقن از کلمات میرزا ابوالقاسم بر بی‌التفاتی پادشاه شده و به سبب صغر سن و کم‌تجربگی و غفلت از مکاید مردم روزگار کمال توهم بر وجود او استیلا یافته بی‌اذن و اجازۀ پادشاه فرار بر قرار اختیار نمود و از غایت توهم در یک شبانه‌روز از مشهد مقدس خود را به نیشابور رسانیده از آنجا راه دارالخلافه را پیش گرفت.

میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام که منتظر ظهور این نوع حکایات بود در خدمت پادشاه مرحوم زبان به صدق مقالات خود که به دفعات عرض کرده بود گشوده این حرکت را مصدق جمیع مدعیات خود نموده همان ساعت چاپار به سبزوار نزد امیرزاده قهرمان‌میرزا فرستاده حکم شد که امیرزاده را از رفتن دارالخلافه مانع شده نگذارند که به جایی فرار کند.

چون امیرزاده خسرومیرزا به قریۀ مزینان رسیده منزل کرد امیرزاده قهرمان‌میرزا با چند نفر سوار در آن منزل به او رسیده آن شب در آن منزل مانده و صبح به اتفاق به طرف مشهد مقدس روانه شدند. امیرزاده خسرومیرزا را میرزا ابوالقاسم چنان متوهم کرده بود که به هیچ‌وجه مطمئن‌خاطر نمی‌شد، باز وهم و خیال بر او غلبه کرده از میان سواران همراه بیرون آمده راه فرار پیش گرفت، سواران تا منزل میامی او را تعاقب کرده و به او نرسیده عود نمودند او خود را به منزل شاهزاده اسمعیل‌میرزا حاکم شاهرود و بسطام رسانیده و از آنجا روانۀ دارالخلافه شد. پس از ورود به دارالخلافه خاقان مغفور این حرکت او را نپسندیده معاذیر او را وقعی نگذاشته مقرر داشتند که درخانۀ ظل‌السلطان بوده تا ورود پادشاه مرحوم در دارالخلافه باشد و دو ملفوفه فرمان به عهدۀ محمدخان امیر نظام و به سرافرازی این دعاگوی دولت مشعر بر عدم اعتنا به این حرکت خسرومیرزا که از روی توهم واقع شده بود صادر شده ترغیب و تحریض بسیار در خدمتگزاری و جانسپاری پادشاه مرحوم فرموده بودند.

ذکر احوالات آذربایجان از شب عید نوروز الی ورود پادشاه مرحوم به قصبۀ میانج

چون ایام زمستان در آذربایجان به امن و امان گذشت خاقان مغفور پرتو التفات