شرف مصاهرت پادشاه مرحوم سرافراز شده همشیرۀ اعیانی پادشاه مرحوم را برداشته به دارالخلافه برد و چون زمستان به سر آمد و کوهها و راهها از برف خالی شد اکراد سرحد نشین به دستدرازی و هرزهگردی مشغول شدند از جمله اکراد جلالی که قریب به هزار و پانصدخانوار و برخلاف سایر طوایف اکراد اکثر پیاده و تفنگ دارند به کاروانی که از اسلامبول به تبریز میآمدند دستدرازی کرده و چند نفر از کسان تجار ایران را مقتول ساختند و اکراد محالات دیگر نیز به خودسریهای دیگر اقدام مینمودند محمدخان امیر نظام این دعاگوی دولت را به دفع اکراد جلالی و تنبیه سایر اشرار سرحدنشین مأمور نمود و این جوره حکایات را که در سرحد واقع میشد بعد از وفات نایبالسلطنه نقص این دولت علیه میدانست به این جهت حکم نظامی به عهدۀ محمد علیخان ماکویی سرتیپ افواج تبریز صادر نمود و به ابراهیم خلیلخان سرهنگ نظام خوی نیز حکم نظام فرستاد و به این دعاگوی دولت هم اذن جمعآوری سوار ولایت خود را نوشت.
چون این دعاگوی دولت شاهی را چیزی که به خاطر نمیرسید و به هیچوجه اعتقاد نمیکرد همان بود که با وجود بودن محمدخان امیر نظام که امین و خیرخواه دولت بود چگونه میشود که مفسدان خدمات دولتی خدمتگزاران را که به اذن و استحضار امنای دولت مینمایند در لباس خیانت به پادشاه مرحوم جلوه توانند داد لهذا غافل و ذاهل از همۀ جهات به جز راه خدمتگزاری و جانسپاری راهی دیگر نمیسپرد مشغول به جمع آوردن افواج نظام و سوارۀ آن سرحد شده به قدر چهار هزار نفر نظام و سواره در قریۀ مارکان حاضر آمدند و در جمیع راههای تردد اکراد سوار گذاشت که مطلع از حقیقت حال نشوند و چون طایفۀ جلالی در قشلاق و ییلاق امکنۀ بسیار صعب به دست آوردهاند چنانکه سوار را محال است که به میان چادرهای آنها درآید و نظام پیاده نیز در آن سنگلاخ عظیم که به عبارت آن سرحد کره میگویند مشکل است به آسانی تردد کند و در میانۀ ییلاق و قشلاق ایشان سه منزل راه فاصله است اگر کسی بخواهد به آن طایفه به آسانی تسلط پیدا کند باید در حینی که حرکت از قشلاق به ییلاق مینمایند و چند روز در آن مابین توقف دارند در آن منازل با ایشان برخورده به تنبیه ایشان اقدام نماید این