نزدیک قصبۀ میانج مضرب خیام پادشاهی گردید.
ذکر ورود اردوی پادشاه مرحوم به قصبۀ میانج تا ورود به دارالسلطنۀ تبریز و گرفتاری این دعاگو و بعضی از امیرزادگان
چون اردوی پادشاه مرحوم به قصبۀ میانج رسید اهالی آذربایجان به اخلاص و ارادات تمام روی به اردوی همایون آوردند و به شرف آستانبوسی مشرف میشدند و به شکرانۀ وجود پادشاه مرحوم غمهای گذشته را از خاطر میزدودند و این دعاگوی دولت پادشاهی قبل از همۀ امیرزادگان آذربایجان در منزل میانج به شرف آستانبوسی مشرف و به لوازم مرحمت از طرف پادشاه مرحوم سرافراز شد و چون از منزل تربتجام تا این منزل میرزا ابوالقاسم قائممقام که کارگزار بود در خدمت پادشاه مرحوم به سبب اغراض فاسدۀ خود موضوع دولتخواهی خود را بدگویی این دعاگوی دولت نموده بود و چنان در خاطر پادشاه مرحوم قرار داده و متیقن ساخته بود که این دعاگوی دولت در آذربایجان البته به شرف آستانبوسی مشرف نخواهد شد بلکه به اموراتی که باعث تخریب دولتی باشد قیام و اقدام خواهد کرد و جمیع خدمات سرحدیه و تمکیناتی را که از محمدخان امیر نظام نموده بود به لباس تزویر و حیلهگری در خدمت پادشاه مرحوم جلوهگر ساخته و ظهور صدق و کذب عرایض خود را به اوقات ورود آذربایجان و به تخلف این دعاگوی دولت از شرف آستانبوسی منوط و مربوط داشته بود در این وقت که این دعاگوی دولت به صدق و ارادت تمام مقدّم از همۀ امیرزادگان با وجود اینکه از خوی و ارومیه تا منزل میانج ده مرحله راه است و از همۀ ولایات آذربایجان به آنجا بعیدتر است به شرف آستانبوسی رسید فساد عرایضی که میرزا ابوالقاسم قائممقام در خدمت پادشاه مرحوم مینمود ظاهر شده پادشاه مرحوم به مقتضای طینت به لوازم مرحمت و التفات اقدام میفرمودند میرزا محمد پسر قائممقام خبر ورود این دعاگوی دولت را در منزل میانج به پدر خود نوشته روانه نمود و میرزا ابوالقاسم بعد از شنیدن این خبر دانست که اگر یک ماه این دعاگوی دولت در خدمت پادشاه مرحوم به لوازم خدمتگزاری قیام و اقدام نماید و محمدخان امیر نظام نیز به شرف آستانبوسی مشرف