برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۱۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مردم روند، دست‌خطی از نایب‌السلطنه مرحوم همراه داشتم که به پادشاه مرحوم و به این دعاگوی دولت در ایام غلبۀ روسیه در هنگامی که در اردبیل در خدمت پادشاه مرحوم بودم مرقوم فرموده بودند و مشتمل بود بر ترغیب این دعاگوی دولت بر خدمتگزاری و جانسپاری نسبت به پادشاه مرحوم و به تحریض ایشان در التفات و مرحمت نسبت به این دعاگو و در ضمن دست‌خط مرحمت فرموده بودند که نمی‌خواهم پسرهای من مثل طهماسب‌میرزا و محمدحسین‌میرزا پسران محمدعلی‌میرزا باشند که از برای لقمه نان به درخانۀ این و آن روند. همان دست‌خط را به میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام دادم و گفتم که این مثل وصیت است از نایب‌السلطنه مرا امیدی و ملجأیی بعد از فضل خدا سوای این درخانه نیست.‌میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام پس از شنیدن این سخنان دیگر سخنی اظهار ننموده رفت و در منزل دیگر امیرزاده بهرام‌میرزا و امیرزاده فریدون‌میرزا و امیرزاده بهمن‌میرزا حاکم اردبیل و محمدخان امیرنظام و وزیرمختار دولت روس به شرف استقبال و رکاب‌بوس مشرف شدند و فردای آن روز به چمن اوجان که مضرب خیام لشکر نظام که به استقبال آمده بودند بود موکب همایون نزول اجلال فرمود و میرزا محمد پسر میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام که جوانی خالی از شعور بود با محمدخان امیرنظام فی‌الجمله پرخاش کرد و در منزل اوجان وقت ورود این دعاگوی دولت به خدمت پادشاه مرحوم برای صرف نهار آقا محمد حسن صندوق‌دار که از نوکرهای قدیم نایب‌السلطنه و معتمد ایشان بود در میان درب تالار عمارت به نزدیک این دعاگوی دولت آمده سیاهه‌ای در ترتیب ایستادن امیرزادگان در خدمت پادشاه مرحوم به این دعاگوی دولت نمود. این دعاگو پس از ملاحظه دید که در صف این دعاگو که کسی تا این زمان در آن صف مقدم‌تر از این دعاگو نمی‌ایستاد شاهزاده ملک قاسم‌میرزا و طهماسب‌میرزا و امیرزاده بهرام‌میرزا و این دعاگو را در مرتبۀ چهارم نوشته است.

این دعاگوی دولت خواست که سیاهه را از دست آقا محمد حسن گرفته درست ملاحضه نماید که خط کیست آقا محمد حسن سیاهه را نداده به جای خود رفت. این دعاگوی دولت وارد حضور پادشاه مرحوم شده در آخر صف امیرزادگان ایستاد و پس از صرف نهار عریضه‌ای به خدمت پادشاه مرحوم در این باب عرضه کرده در جواب مرقوم