برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۱۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دعاگوی دولت در وقت ورود به درب‌خانۀ مبارک در آن منزل می‌نشست گذاشته و فوج سرباز قراجه داغی که منصورخان سرهنگ آن فوج بود در درب‌خانه حاضر نموده و این دعاگوی دولت در وقت ورود به درب‌خانه از قضا آن روز به آن منزل نرفته یکسر به سلام پادشاه مرحوم رفت و از خدمت پادشاه مرحوم عود نموده به حرمخانه به دیدن همشیره که همان روز از قزوین آمده بود رفت و از آنجا بیرون آمده به دیدن دو نفر عمه که هردو نفر در منزل میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام بودند آمد و میرزا ابوالقاسم در آنجا با این دعاگو ملاقات کرده پریشان‌گویی و سخنان بی‌ربط که اکثر اوقات در طفره زدن از کار عادت او بود آغاز نهاد و این بیت را مکرر رو به دعاگو نموده می‌خواند:

  سخت دلتنگ شدم خانۀ صیاد خراب کاش روی قفسم جانب صحرا می‌کرد  

این دعاگوی دولت از منزل او برخاسته به بازدید طهماسب‌میرزا رفت، از قضا طهماسب‌میرزا در منزل نبود و یک ساعت بیشتر به غروب نمانده بود خواست که از درب‌خانه سوار شده به منزل عود نماید که اسمعیل‌خان پیشخدمت جدید الاسلام از طرف پادشاه مرحوم آمده این دعاگو را احضار نمود و این دعاگوی دولت به خدمت پادشاه مرحوم رسید چون بعضی امورات سرحدیه خوی و جمع‌آوری لشکر برای آن سرحد و بعضی امورات از قبیل تنظیم سوارۀ قراپاپاق و فراری طایفۀ سیبه از محال ساوجبلاغ در میان بود و این دعاگو به عرض پادشاه رسانیده بود فرمایش فرمودند که جهانگیرمیرزا می‌خواهیم این امورات و این مطالبات را امشب بامیرزا ابوالقاسم قائم‌مقام و محمدخان امیرنظام نشسته گفتگو نموده تمام نمایید که فردا ارقام آن به مهر برسد و پس‌فردا شما لشکری را که برای طلب مال تجار خبر نموده‌اید و به قازلی گول برده مشغول به گرفتن مال تجار از سرعسکر ارزنة الروم باشید و محمدخان امیر نظام در حضور مبارک ایستاده بود.

این دعاگوی دولت عرض کرد که فرمایش پادشاه مطاع است امشب این دعاگو به منزل نمی‌رود و با قائم‌مقام و امیرنظام نشسته امورات را به انجام رسانده فردا چگونگی را به خدمت عرض می‌نماییم. از حضور مرخص شده با محمدخان امیرنظام روانۀ بالاخانه‌ای شد که منزل معین این دعاگو بود که وقت آمدن دربخانه در آنجا می‌نشست.