تسلیم نمودند و کلمۀ «پادشاه ایران در اصفهان مرد» تاریخ وفات آمد انا للّه و انا الیه راجعون.
بعد از وقوع این واقعۀ عظمی اهل حرم و شاهزادگان و امرا و ارکان دولت گریبان دریده و خاک غم و اندوه بر سرکرده و لباس ماتم پوشیده لشکریان مازندران را که در همان روز با اسکندرمیرزا ولد ملکآرا وارد شده بودند با لشکریان عراق که در اردوی همایون جمع بودند متفق ساخته نعش مطهر خاقان مغفور را در محفه گذاشته به قانونی که در ایام حیات از برای اهل لشکر کوچ واقع میشد جمیع شاهزادگان و امراء و اعیان به همان قانون محفۀ مبارکۀ محفوف به رحمت رب غفور را پیش انداخته و علمهای مبارکه را سیاه کرده بدون تفرقگی لشکر به آداب و آیین هرچه تمامتر روانۀ دارالایمان قم شدند و عبد اللّهخان امینالدوله در اصفهان مانده به دولتخانۀ مجتهد العصر و الزمان ملاذ الاسلام و اسلامیان حاجی سید محمد باقر رحمة اللّه رفته نشست و شاهزاده محمد رضامیرزا ولد خاقان مغفور نیز از دارالسلطنۀ اصفهان به چاپاری روانۀ دارالسلطنه تبریز برای رساندن خبر واقعه به خدمت پادشاه مرحوم شدند و شاهزاده رکنالدوله علی نقیمیرزا ریشسفید اردو گشته اردوی بزرگ را به قانون و آدابی که نوشته شد به دارالایمان قم رسانیده اهالی به لوازم تعزیتداری و خدمتگزاری کوشیده نعش مطهر خاقان مغفور را بعد از طواف آستانۀ متبرکۀ حضرت معصومه صلوات اللّه و سلامه علیها و علی آبائها در صحن مقدس در حجرهای که ایام حیات خاقان مغفور خود معین و مقرر فرموده بودند به هزار امیدواری به شفاعت صاحب آن آستانۀ مبارک به خاک پاک تربت حسینیه صلوات اللّه و سلامه علیه که در ایام حیات خاقان مغفور به قدر بیست من از کربلای معلی آورده بود سپرده شد، پس از اتمام این امر اللّه یارخان آصفالدوله در صحن مقدس نشسته به دارالخلافه نرفت و سایر لشکریان فوجفوج و جوقجوق رو به دارالخلافۀ تهران نهادند.
در ذکر آثاری که از خاقان مغفور در صفحۀ روزگار ماند
اولا اولاد امجاد ایشان است که برای هیچ سلطانی از عهد کیومرث تا این زمان اتفاق