ملکآرا برده به تدارک لشکریان مازندران قیام و اقدام نماید و سه هزار تومان برای استمالت اللّه یارخان آصفالدوله به قم فرستاده قریب به هفتصد هزار تومان از خزانهٔ عامره زر نقد بیرون آورده به انجام این جوره خیالات متفرق و مصرف ساخت و خود را پادشاهی مقتدر و سلطانی قاهر پنداشته تکیه بر جای بزرگان به لاف و گزاف زد.
ذکر احوالات فرمانفرمای فارس و اموراتی که در آنجا واقع شد
حسینعلیمیرزای فرمانفرما چنانکه مذکور شد به محصلی حسامالسلطنه محمدتقیمیرزا از اصفهان میرفت، دو منزل از اصفهان رفته بودند که خبر واقعهٔ خاقان مغفور به سمع ایشان رسید، حسامالسلطنه محمدتقیمیرزا او را وداع کرده راه بروجرد را پیش گرفته و فرمانفرما نیز راه ولایت فارس را پیموده به فارس رسید و اهل مملکت فارس را جمع نموده سکه زده و خطبه خوانده جلوس نموده و خود را پادشاه مستقل و مقتدر دانسته کس به طلب حسنعلیمیرزای شجاعالسلطنه به کرمان فرستاد.
شجاعالسلطنه کرمان را به معتمدان سپرده به خطهٔ یزد نایب فرستاده و به ولایت عراق که خواهان خود میدانست اعلام نامجات نوشته خود روانهٔ دارالعلم شیراز شد و بعضی از شاهزادگان که قریب به فارس حکومتگاه داشتند به وجود خود به فارس رفته و بعضی دیگر عرایض ارسال نموده دم از خدمتگزاری و اطاعت زده و فرمانفرما بعد از ورود شجاعالسلطنه روانه عراق نمود و محمدتقیمیرزا با هفت هشت هزار نفر از طوایف بختیاری و بروجردی و لشکریان بروجرد که در اصفهان در اردوی خاقان مغفور بودند بر سر او جمع شده تا بروجرد آمدند و بعد از ورود به بروجرد لشکریان را به جهت خواستن مواجب و سیورسات مرخص نموده عدهای جمعآوری و لشکرکشی را به بهاران گذاشت.
سرکار شیخ علیمیرزا در ملایر و تویسرکان گاهی به استحکام قلعهٔ فولاد که از محدثات خود ایشان است و در بالای تپهای واقع پرداخته و گاهی عزم فرار را به کربلای معلی جازم شده و گاهی اتفاق با حسامالسلطنه را لازم شمرده و گاهی به خیال اینکه به تزویر همه را فریب میدهم افتاده تا آنکه صبیهٔ میرزا محمدخان که خالهٔ پادشاه مرحوم