برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۳۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

خانه‌ای نمی‌ماند که تفنگ انداخته نشود تحقیقا زیاده از شصت هزار تفنگ در آن شب انداخته شده قریب به پنج ساعت این شورش و غوغا طول می‌کشد امنای دولت پادشاهی که در نگارستان بودند از شنیدن این غوغا و آشوب خیال می‌نمایند که در شهر فتنه‌ای حادث شده سرباز و توپخانۀ مبارکه را که در نگارستان بود حاضر نموده احتیاط خود را نگاه می‌دارند و پی‌درپی کسان به ارگ مبارکه فرستاده خبر چگونگی را می‌پرسند و مستحفظین ارگ مبارکه مشغول احتیاط و خودداری بوده و خبری از چگونگی اوضاع و سبب غوغای شهر نداشتند و هرکس را که به خبرگیری به شهر می‌فرستادند اهل شهر در جواب می‌گفتند که غسالی از غسالان مرده است و از شنیدن این سخن بی‌پا احتیاط بر احتیاط می‌افزود و خبری سوای این کلمه از شهر معلوم نمی‌شد و به خبرگیران اردوی مبارک نیز از ارگ مبارکه همین خبر فرستاده می‌شد و از این خبر دل‌ها را آسودگی حاصل نمی‌آمد تا طلوع صبح لشکریان نگارستان و مستحفظین ارگ مبارکه مشغول کشیک بودند و صبح متیقن و متحقق شد که غسالی مرده و اهل دارالخلافه را اعتقاد آن‌که اگر غسالی در ایام ظهور وبا بمیرد ناخوشی وبا مندفع خواهد شد و به این جهت به شادی کوشیده و به برپا کردن این اساس اقدام نموده‌اند.

ذکر گرفتاری شاهزادگان و حرکت اردوی مبارک به طرف عمامه و لواسان و فرستاده شدن شاهزادگان به اردبیل

چون شاهزادگان در دارالخلافه مجتمع آمدند هریک به فکر دادن پیشکش و حکومت دوباره افتاده میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام نیز ایشان را مأیوس نمی‌نمود و هریک می‌خواستند که دیگری پیش افتاده گذاشتن امر او را برای خود سرمشق نموده کار خود را از آن قرار بگذارند سرکار شیخ الملوک که از همه ساده‌تر بود این تقدم و پیش‌دستی را مایۀ هزارگونه خدمت دانسته متقبل دادن ده هزار تومان شده حکومت ملایر و تویسرکان را دوباره خواهش نمود. پادشاه مرحوم در این باب سکوت فرموده شیخ الملوک عدم جواب را قرینۀ انجاح مطلب دانسته به تدارک سرانجام تنخواه افتاده ده هزار تومان زر نقد حاضر ساخته و در مجموعه‌ها ریخته صبح آن شب که حکایت فوت غسال واقع شد