برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۵۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دولت علیه را که در آن زمان در دارالسلطنۀ تبریز تشریف‌فرما بودند از جانب سنی الجوانب پادشاه جهان به سرحد مملکت روس برده و در ولایت ایروان با امپراطور اعظم ملاقات واقع شده رشتۀ اتحاد و دوستی را محکم‌تر سازند و در بین حرکت اردوی همایون به طرف هرات خبر رسید که ظل‌السلطان و امام‌وردی‌میرزا و علی نقی‌میرزا از محبس اردبیل فرار کرده به ولایت طالش و لنکران رفته به دولت علیۀ روس پناه برده‌اند.

چون تفصیل این کار خالی از تجربه و اعتبار نبود مرقوم می‌آید: از قلعۀ اردبیل تا سرحد ولایت روس هشت فرسنگ است و شاهزادگان که در قلعۀ اردبیل مجتمع آمدند پادشاه مرحوم را نظر به احوال ایشان سوای مرحمت و التفات و خوش‌گذرانی امری دیگر منظور نبوده از لوازم حبس همین‌قدر بیش نداشتند که از چهار دیوار قلعۀ اردبیل مأذون به خروج نبودند و از فرزند و عیال هریک از شاهزادگان هرکس را می‌خواستند به قلعۀ اردبیل احضار می‌کردند و در آن قلعه بیرونی و اندرونی برای همه مرحمت شده بود و مخارج یومیه در کمال وسعت مرحمت می‌شد و حاجی علی عسکر خواجه به مناسبت خواجه‌سرایی که از حال اندرون و بیرون هردو مخبر باشد حاکم و کارگزار مملکت اردبیل از طرف دولت علیه بود.

شاهزاده علی نقی‌میرزا به این فکر افتاد که راه خلاصی برای خود جوید و منزل ایشان متصل به دیوار قلعه بود به نحوی که بام منازل ایشان مردرو دیوار قلعۀ اندرونی است، چون شاهزاده علی نقی‌میرزا در ایام حکومت قزوین برادرزنی داشتند مقنی و در اوقات مشق کیمیا از دارالحکومه به‌خانۀ استاد کیمیاگر با دست برادرزن خود نقبی وسیع کنده هرزمان که میل خاطر ایشان می‌کشید از راه نقب به منزل استاد کیمیایی تشریف می‌بردند. در این وقت به خاطر ایشان رسید که آن مقنی را احضار نماید کس به طلب عیال قزوین فرستاده اسباب مقنی را از قبیل بیل و کلنگ و تیشه در میان مفرش و یخدان جا داده به قلعۀ اردبیل آوردند و مقنی را بی خبر به حرمخانه برده به فکر نقابی افتادند.[۱] روزی از حاجی علی عسکر خواهش نمودند که مستراحی در گوشۀ منزل به


  1. در حاشیۀ نسخۀ نادرمیرزا چنین نوشته شده:
(ادامهٔ پاورقی در صفحهٔ بعد)