نموده و به حفظ ولایت عراق و بختیاری پرداختند تا موکب پادشاهی از هرات عود فرمودند.
بعد از معاودت اردوی همایون باز به کرمانشاهان مراجعت نمودند و امیرزاده بهمنمیرزا حاکم ملایر و بروجرد چون موکب پادشاهی را در هرات دید خواست نوعی نماید که در ولایت همدان و محال تویسرکان برهمخوردگی حاصل شده و به این جهت پادشاه مرحوم امر این دو ولایت را به او محول فرمایند اما در همدان به جهت بلدیتی که در ایام حکومت سابق داشت مفسده میان رعایای آنجا کرده و چنان اتفاق افتاد که قریب شش ماه آن مفسده طول کشیده قتل بسیار فیمابین واقع شد تا آنکه جمعی کثیر ریختهخانۀ آخوند ملا حسین را از بیخ کنده و مفسده تا ورود موکب همایون قائم و برپا بود.
اما در تویسرکان اولا پنجاه سوار غفلة به قصبۀ تویسرکان فرستاد که حاکم تویسرکان را گرفته به بروجرد بردند و حاکم تویسرکان به همدان گریخته در آنجا نیز پاپی او شده او را گیرانیده به بروجرد برد و نایب از طرف خود به تویسرکان فرستاد و در آذربایجان امیرزاده قهرمانمیرزا فوجی از نظام گرفته و فوج قهرمانیه نامیده و تا اوجان آمده اردو زده نشست و در ولایت فارس به سببی که نوشته خواهد شد کشتیهای دولت انگلیس قریب به بنادر سرحد ایران آمده با استعداد تمام ایستادند.
اما احوال اردوی هرات آنکه پادشاه مرحوم قنبر علیخان را به جهت استمالت کهندلخان حاکم مملکت قندهار از هرات روانۀ قندهار فرموده کهندلخان بعد از رسیدن قنبر علیخان اظهار خدمتگزاری و دولتخواهی نموده محمد عمرخان ولد خود را به خدمت پادشاه مرحوم فرستاده محمد عمرخان در اردوی هرات به شرف پایبوس مشرف شده مورد نوازشات پادشاهانه گردید و پادشاه مرحوم اللّه یارخان آصفالدوله را با ابوابجمعی او از اردو مأمور به ولایت زمینداور و سبزوار فرموده و به جهت ضبط آن حدود روانۀ آن سامان ساختند و در اوقات توقف جنگهای بسیار از طرفین شده قتل بسیار واقع شده و از همه عظیمتر آنکه بعد از آنکه پادشاه مرحوم توپ بزرگی برای کوبیدن قلعۀ هرات در اردوی مبارک ریختند با آن توپ و توپهای دیگر رخنهای عظیم در برج و باروی قلعۀ هرات پدید آمده لشکریان را به یورش مأمور فرموده حربی بسیار