دادند و هم در ایام توقف اصفهان نصر اللّهخان ولد امیرخان سردار مرحوم را به حکومت مملکت فارس سرافراز فرموده و او به فارس رفته به ضبط و ربط آنجا در کمال خوبی و درستی اقدام مینمود اما از اجل امان نیافته زیاده از یک ماه باقی نمانده مرحوم شد. پس از وفات او امیرزاده فرهادمیرزا را به ایالت آن مملکت فرستادند و موکب پادشاهی پس از انتظام امورات اصفهان از دارالسلطنۀ اصفهان حرکت فرموده از راه گلپایگان منزل به منزل تشریففرما شده وارد مملکت بروجرد شده و امیرزاده بهمنمیرزا حاکم آن ولایت به لوازم خدمتگزاری و جانسپاری اقدام نموده پس از انضباط ولایت بختیاری و لرستان اردوی همایون از بروجرد حرکت فرموده از راه نهاوند و کنکاور به ولایت همدان رسیدند و از بین راه اسمعیلخان جدیدالاسلام را با دستخطهای مرحمت آیین و خلاع فاخره به احوالپرسی این دعاگویان به تویسرکان فرستادند و این دعاگو در نهاوند با حاجیمیرزا آقاسی ملاقات کرده همان اوقات امنای دولت علیه علی محمدخان قجر را که حاکم تویسرکان بود از حکومت معزول نموده و حکومت را به قنبر علیخان جلیلهوند داده بودند چون احوالات قنبر علیخان معلوم این دعاگو بود از حاجیمیرزا آقاسی التماس نمود که سفارش بلیغ به او نمایند که اخلال در امنیت و فراغت این دعاگویان ننماید و شنیدن سخنان مفسدهجویان تویسرکان را سربار مقتضای طبیعت خود نسازد و در آن بین این دعاگوی دولت به سبب امنیت و فراغتی که از مرحمت پادشاهی داشت هجده جزو از کلام مجید را حفظ نموده به تفسیر آن عالم شده بود.
القصه حاجیمیرزا آقاسی قنبر علیخان را حاکم ولایت تویسرکان نمود تا از ایام حکومت و حرکات او که باعث برهمخوردگی امنیت این دعاگویان شد چه معروض خوانندگان افتد. اردوی همایون وارد همدان شده قریب به یک ماه در آن بلده اقامت نمودند و امور ولایت کردستان و کرمانشاهان را منتظم فرموده و از همدان کوچبرکوچ روانۀ دارالخلافه شدند و در آن زمستان در دارالخلافه اقامت فرموده به گفتگوی امور قصبۀ محمره و کربلای معلی با دولت روم به دست سفرای دولت روس و انگلیس اشتغال فرموده و خسارت اموال تجار محمره و خون رعایای عجم را که ریخته شده بود مطالبه میفرمودند.