پادشاه مرحوم پس از انقضای زمستان و انتظام این جوره مهام در بهار به اجتماع بعضی از لشکریان فرمان داده به جهت وجع پا که در وجود مبارک حادث شده بود و اطباء ورود به چشمههای حاره و غسل نمودن را تجویز نموده و نافع شمرده بودند به طرف دارالسلطنۀ قزوین تشریففرما شدند و از آنجا به چشمۀ آبگرمی که در محال آن ولایت بود تشریف برده تابستان را در آن ولایت منقضی ساختند و در همین اوقات امیرزاده بهمنمیرزا را با لشکریان نظام آذربایجان به جهت نقاری که فیمابین دولت علیۀ ایران و روم بود به سرحد مملکت خوی و سلماس فرستادند و لشکریان و سرحدداران دولت علیۀ روم نیز قریب به سرحد آمده نشستند و سفرای دولت روس و انگلیس به گفتگو درآمده طرفین را از مجادله و مقاتله به سخنان دوستانه مانع آمدند و تعهد نمودند که به فرستادن سفرا رفع گفتگو و نقار فیمابین را بالکلیه نمایند و به این جهات اردوی همایون از دارالسلطنۀ قزوین به دارالخلافه عود فرموده و امیرزاده بهمنمیرزا نیز از سرحد به دارالسلطنۀ تبریز معاودت نمود.
ذکر تعیین میرزا محمد تقیخان وزیر نظام برای گذرانیدن امورات دولت علیۀ ایران با دولت علیۀ روم و تجدید مصالحه
حاجیمیرزا آقاسی در خدمت پادشاه مرحوم چنان مصلحت دید که وزیر نظام دولت علیۀ ایران را برای رفع این نقار و اتمام این کار که با دولت علیۀ روم به میان آمده مأمور به سفارت آن دولت نمایند نظر به این مصلحت دید نوشتجات دولتی نوشته شده وزیر نظام به سفارت دولت علیۀ روم مأمور گردید.
وزیر نظام در اوایل سنۀ هزار و دویست و شصت از دولت علیۀ ایران به دولت علیۀ روم رفته در مملکت ارزنة الروم به حکم امنای آن دولت با سر عسکر آن ولایت گفتگو آغاز نهاده حاجیمیرزا آقاسی که با وزیر نظام صفایی نداشت و وجود او را در ایران و در خدمت پادشاه جهان مخل آسایش خود میدانست اهتمام در گذشتن امور ایشان نمینمود چنانکه اکثر نوشتجات ایشان را در میان نوشتجات حاجیمیرزا آقاسی بعد از وفات شاه مرحوم و رفتن حاجی به کربلای معلی همچنان سر به مهر نگشوده یافتند.