القصه وزیر نظام تا سنۀ هزار و دویست و شصت و سه در ارزنة الروم ماند. در آن اوقات حاجیمیرزا آقاسی برای تضییع و تخریب وجود شریف وزیر نظام خواهش از دولت علیۀ روم نمود مضمون آنکه دولت علیۀ روم مأذون نمایند مسجدی در دارالاسلام بغداد دولت علیۀ ایران بنا نهاده به آداب تشیع پیشنماز تعیین شود که شیعی مذهبان مملکت بغداد در آن مسجد بدون تقیه به آیین و آداب جعفری صلواتالله و سلامه علیه و علی آبائه اذان گفته نماز فریضه ادا نمایند.
وزیر نظام در اظهار این خواهش تأمل نموده و به حاجیمیرزا آقاسی نوشته بودند که واضح است که دولت علیۀ روم این خواهش را قبول نخواهند نمود و از آن گذشته برای ملت و دولت ایران این خواهش چه فایده دارد حاجیمیرزا آقاسی قبول این معنی را ننموده دوباره اصرار به وزیر نظام نموده بودند که باید به اظهار این خواهش اقدام نمایی، وزیر نظام ناچار استمزاجگونهای از خواص سر عسکر ارزنة الروم که وکیل دولت علیۀ روم بود نموده بودند. به محض دریافت نمودن دولت علیۀ روم این خواهش را که سفیر دولت علیۀ ایران در نظر دارد علما و مفتیان بلد را تحریک نموده بودند که عوام الناس آن ولایت را جمع نموده به منزل سفیر دولت ایران ریخته دست به هرزهکاری و زبان به هرزهدرایی گشایند.
عوام الناس ارزنة الروم به قدر سی چهل هزار نفر اجتماع نموده منازل وزیر نظام را احاطه نموده بودند و زبان به هرزهدرایی گشودند و به انداختن سنگ و تفنگ اقدام نمودند و وزیر نظام اصلاًً از وقوع این حادثه مضطرب و متزلزل نشده و در وثاق خود نشستند، سی چهل نفر توپچی نظام دولت ایران به محافظت وجود شریفش اشتغال نمودند و کار به جایی رسید که دیوار همان منزل را که وزیر نظام نشسته بود عوام الناس ارزنة الروم بنای شکافتن گذاشتند و توپچیان با شمشیرهای برهنه به مدافعۀ آنها پرداختند و جمیع اسباب و اوضاع منزل را عوام الناس تاراج و غارت نمودند و این غوغا قریب به پنج ساعت طول کشید و از طرف سر عسکر ارزنة الروم کسان دولتی آمده دفع غوغای عوام را نموده و به خدمت وزیر نظام رسیده زبان به عذرخواهی گشودند و با وجود اینکه این حکایت نیز علاوۀ گفتگوهای فیمابین شد وزیر نظام به قوت عقل