آقاسی منصب ایلخانیگری طایفۀ علیۀ قاجار به او مفوض شده بود و در اوقات ترقی پا از دایرۀ منصب خود بیرون گذاشته به اکثر امورات دولتی دخل و تصرف مینمود و امرا و اعیان نیز از ترس حاجیمیرزا آقاسی با او به طریق دیگر سلوک میکردند و در اوقات مرض پادشاه مرحوم به باغ خود که در خارج دارالخلافه است رفته به فکرهای باطل افتاده جمعیت جمع نموده به طریقهای نالایق حرکت مینمود و بیاذن و اجازۀ دولت علیه از قورخانۀ مبارکه سرب و باروت بسیار گرفته به باغ خود برده بود و به حرکات مجنونانه اقدام نموده و به گفتن سخنان ناشایست تکلم آغاز نهاد و همچنین از قراری که از کسان معتمدمیرزا نصراللّه اردبیلی مسموع این دعاگوی دولت در ولایت قم شد میرزا نظر علی حکیم باشی قزوینی با یکی از اهالی نظام قزوین سابقاً آشنا و واسطۀ امورات او در خدمت پادشاه مرحوم شده بود و آن شخص را به منصب سرتیپی دو فوج قزوین رسانیده و ضمنا با او قرار داده بود که در ازای این همه محبت از تو خواهش دارم که هر وقت نوشتۀ من به تو برسد افواج نظام قزوین را بیتأمل برداشته به دارالخلافه روانه شوی و این معاهده فیمابین حکیم باشی و سرتیپ قزوینی برقرار بوده است.
در اوقات اشتداد مرض پادشاه مرحوم حکیم باشی که خود را از ارکان دولت علیه میدانست چنان مصلحت میبیند که افواج قزوین را به دارالخلافه احضار نماید و قراول و کشیکچی ارگ همایون و دولتخانۀ مبارکه را تغییر داده و این خدمات را به افواج قزوین تفویض کند و اگر العیاذ باللّه امری واقع شود کسان به تبریز فرستاده امیرزاده بهمنمیرزا را به دارالخلافه آورده و بر مسند خلافت برقرار و متمکن سازد و به این خیال محال جمعی را با خود متفق ساخته و به نزد میرزا نصراللّه صدر الممالک نیز رفته این گفتگو را با او به میان میگذارد و میرزا نصراللّه بعضی سخنان که همه وقت به کارش بیاید به او گفته او را روانه میسازد و به حاجیمیرزا آقاسی این گفتگوی حکیم باشی را اعلام مینماید.
چون مرض پادشاه در کمال شدت بود همۀ دولتخواهان دست توسل به دامن الهی زده از لطایف غیبی چشم داشت سدّ این جوره امور را داشتند و از قراری که مسموع شد در آن اوقات شاهزاده ملک قاسممیرزا به دولتخواهی سرکار ولیعهد دامن همت بر کمر