زده به قدر مقدر و سعی و تلاش مینمود و به منازل وزرای دول خارجه آمد و رفت میکرد و این سخنان در دارالخلافه بروز و شیوع پیدا کرده بود و همۀ خلایق منتظر بودند که از پردۀ غیب چه ظاهر شود و پادشاه مرحوم یک روز و یک شب بیهوش افتاده بودند که در این وقت از شفاخانۀ غیبی و از فضل خدا آثار صحت در وجود پادشاه مرحوم پیدا شده چشم مبارک را گشوده تکلم فرمودند.
از قراری که مسموع شد علت و سبب شفا بعد از فضل خدا آن بود که فصدی به موقع در حالت بیهوشی واقع شده آن فصد مفید افتاد و سبب صحت و تندرستی پادشاه مرحوم آمد ولیکن آنچه واضح و لایق است سبب شفا آنکه اگر العیاذ باللّه در آن اوقات این امر ناگزیر پیش میآمد اغتشاش کلی در میان عباد اللّه پیدا شده استقامتی که در پردۀ غیب به وجود ذیجود پادشاه جهان برای سرپرستی ضعفا و عجزۀ اهالی مملکت ایران منوط و مربوط بود یمکن به ظهور نمیرسید، چون کارکنان عالم قضا اسباب جهانداری و پادشاهی این سایۀ اله و این پادشاه گردونجاه را در عالم غیب مرتب مینمودند به آن سبب پادشاه مرحوم را از آن مرض شدید صحت پیدا شده خار و خاشاک چند را که بایست از سر این راه برداشته شود برداشتند.
القصه بعد از حصول صحت کامل عموم اهالی ایران به شادمانی و چراغانی پرداخته نذورات و تصدقات به ارباب استحقاق دادند و دولتخواهان حکایات واقعۀ ایام مرض را به سمع پادشاه جهان رسانیدند اولا حکیم نظر علی را که از جهانگردی و درویشی به این مرتبۀ علیا رسانیده بودند در این هنگام با وجود حضرت ولیعهد این نوع خیالات ناپسندیده از او ظهور نموده بود از نظر التفات دور ساختند و حکیم نظر علی به قزوین رفته در آنجا تاب توقف نیاورده پناه به آستانۀ حضرت معصومه آورده در آنجا مقیم آمد و اما شاهزاده ملک قاسممیرزا را جناب حاجیمیرزا آقاسی بدگویی کرده پادشاه مرحوم به شاهزاده پیغام داده بودند که شما چرا در ایام مرض من به منازل سفرای دول خارجه تردد داشتید و به همین کلمه ایشان را نیز عذر خواسته از دارالخلافه روانۀ آذربایجانش ساختند و اما ایلخانی را پادشاه مرحوم به حکومت گلپایگان و بروجرد مأمور فرموده در دارالخلافه اذن و اجازۀ توقفش ندادند.