برگه:Tarikhe Now.pdf/۲۹۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

رسید خاقان خلد آشیان حسن‌خان را به جای پدرش منصوب فرموده سالارش نامیده اشتهار به سالار یافت چندی در ولایت همدان چاکر و خدمتگزار شاهزاده فرخ‌سیرمیرزا بود.

مشارالیه جوانی پرغرور و سرشار بود، نوبتی شیخ الملوک حاکم ملایر و تویسرکان به دیدن شاهزاده فرخ‌سیرمیرزا می‌رود به همدان و در همدان چنان‌که عادت ابنای ملوک است در عالم عیش و سرور به باختن قمار و آشامیدن خمور مشغول می‌شوند و از اسباب قمار به آس باختن اشتغال می‌نمایند، از جملۀ حریفان مجلس شیخ الملوک و فرخ‌سیرمیرزا و نظرعلی‌میرزا پسر شیخ‌الملوک حسن‌خان بوده گویا ورق حسن‌خان سه شاه و ورق شیخ الملوک سه‌آس بوده حسن‌خان مدعی بردن ما فی‌المجلس شده شیخ الملوک نیز همین ادعا را می‌نماید بعد از ابراز و اظهار ورق‌های بازی شیخ الملوک مسلماً تنخواه مجلس را از خود دانسته و حسن‌خان به او کج‌خلقی کرده می‌گوید شاهزاده دغل بازی را موقوف کن دست من بالای دست تو است و من چهار شاهم شیخ الملوک تکذیب او را کرده او سه شاه ورق را سراغ داده و از جهالت و غرور یک شاه دیگر خود را نامیده شیخ الملوک با او به منازعه و پرخاش برمی‌خیزد، آن جاهل نادان از مجلس برخاسته به تغیر تمام بیرون می‌رود و جمعی از غلامات خود را فرستاده شیخ الملوک و نظرعلی‌میرزا را در همان مجلس لخت و برهنه کرده محبوسشان می‌نماید، علاوه بر این یک فوج از نظام همدان را به ضبط ولایت تویسرکان و ملایر می‌فرستد و فوج نظام تا قصبۀ تویسرکان آمده یک دو روز نیز توقف می‌نمایند.

القصه جوانی به این نادانی در مملکت وسیع الفضای خراسان مستولی و مستقل شده بعد از گذشتن آصف‌الدوله از سرحد مملکت ایران لشکرهای خراسان را جمع نموده و جعفر قلی‌خان از سبزوار گذشته قریب به شاهرود و بسطام نشست و به استرآباد و سمنان نوشتجات نوشتند مضمون آن‌که خدایگانی سالار عازم عراق و بنا دارند که مملکت ایران را از بدرفتاری ماکوییان و وزارت حاجی‌میرزا آقاسی استخلاص دهند. نوشتجات از استرآباد و سایر بلاد به خدمت پادشاه مرحوم فرستاده شده حقیقت احوال ایشان در آیینۀ خاطر پادشاهی ظاهر و هویدا آمد. پس از ظهور این‌جوره جسارت و حماقت