پادشاه مرحوم محمد قلیخان پسر آصفالدوله را که از مقربان حضور بود از نظر التفات محروم فرمودند و به ولایت مراغهاش فرستادند و ابراهیم خلیلخان سرتیپ خویی را با فوجی از لشکر نظام مأمور فرمودند که رفته در مقابل جعفر قلیخان نشسته منتظر رسیدن لشکر از طرف دارالخلافه باشد. او نیز به تعجیل تمام رفته در شاهرود مقابل جعفر قلیخان در مکانی مناسب نشست. پادشاه مرحوم امیرزاده حمزهمیرزا را منظور اشفاق و التفات پادشاهانه فرموده به والیگری ولایت خراسانش سرافرازی دادند و قریب به ده هزار از لشکریان نظام با او ابوابجمع نموده و صمصامخان که از نوکرهای قدیم و تجربهآموز و روسیة الاصل بود با محمد علیخان ماکویی ملقب به نصرةالدوله به همراهی امیرزاده حمزهمیرزا مأمور به آن سفر فرمودند و مقرر داشتند که امیرزاده در امور رزم از صلاح صمصامخان تجاوز ننمایند و امیرزاده حمزهمیرزا با توپخانه و سرباز از دارالخلافه روانۀ مقصد شده به اردوی ابراهیم خلیلخان رسیده و از آن طرف نیز حسنخان از مشهد بیرون آمده به جعفر قلیخان ملحق شد از قراری که مسموع افتاده از هجده هزار سوار و جمعیت در نزد حسنخان و جعفر قلیخان بوده است.
پس از حرکت اردوی حمزهمیرزا از شاهرود و وصول به سرحد خراسان اختلاف در میان اهالی خراسان پیدا شده فوجفوج اظهار دولتخواهی نموده از اردوی حسنخان سوار شده به خدمت امیرزاده حمزهمیرزا میرسند و امیرزاده حمزهمیرزا به جهت تفرقه ساختن اردوی حسنخان و قلع مادۀ ایشان به اشارۀ صمصامخان که مقدمة الجیش بود توپخانه و سرباز را حرکت داده به صمصامخان ملحق و به اتفاق بر سر اردوی حسنخان میروند و حسنخان و جعفر قلیخان نیز با هم فیالجمله نقار نموده و هردو از صولت لشکر پادشاهی تاب توقف نیاورده روی به وادی فرار و ادبار میگذراند و اهالی مشهد مقدس اظهار دولتخواهی کرده تمکین به نگهداری حسنخان نمینمایند و حسنخان روی به صحرای ترکمان گذاشته مملکت خراسان بالکلیه حتی قلعۀ کلات به تصرف والی والاشأن درآمده در کمال استقلال و استبداد وارد مشهد مقدس گردید و بعد از آستانبوسی حضرت رضا علیه الف التحیة و الثناء به ضبط مملکت خراسان پرداخته اخبار این امورات را عرضه داشت پایۀ سریر پادشاهی نمود، پادشاه مرحوم نیز به هر