صاحباختیاری لشکر نامزد فرمودند و ریشسفیدی و کارگزاری آن لشکر را به اسکندرخان قاجار داده در خدمت امیرزاده سلطان مرادمیرزا به مملکت خراسان روان ساختند. بعد از ورود امیرزاده سلطان مرادمیرزا به آن مملکت متعرض شدن به سبزوار را صلاح دولت ندانسته راه ترشیز و جوین را پیش گرفت چرا که سبزوار قصبهای کوچک و خراب بود و زمستان یحتمل که توقف لشکریان در آن ولا به طول میانجامید و به سبب کمی آذوقه تنگی برای لشکریان حاصل میشد به این جهات از آنجا گذشته لشکر را به طرف ولایت ترشیز برد و با ترشیزیان که دم از مخالفت و عصیان میزدند حرب و قتال نموده ترشیز را مسخر ساخته و به آن حوالی استیلا یافته اخبارات این وقایع را با سایر وقایعات خراسان معروض دارالخلافه نمود.
احوال خراسان در آن زمستان آنکه امیرزاده حمزهمیرزا بعد از ورود امیرزاده سلطان مرادمیرزا با لشکر و شنیدن جلوس حضرت شهریاری قوی دل و مستظهر گشته آن زمستان را در آن صفحات به سر برده و اردوی امیرزاده سلطان مرادمیرزا در ولایت ترشیز و آن صفحات زمستان را گذرانید و حسنخان در مشهد نشسته همه روزه عند الفرصة متعرض احوال یکدیگر میشدند و به این احوال زمستان را به انجام رسانیدند.
ذکر حکایات متفرقه که در دارالخلافه واقع شد و تعیین لشکر به مازندران و قلع و قمع ملا حسین و مردۀ باب
پادشاه جهان بعد از روانه ساختن سلطان مرادمیرزا و لشکریان خراسان به انتظام سایر مهام ایران پرداختند و حضرت شهریاری بعد از چندی به باغ لالهزار تشریففرما شده نعش مطهر پادشاه مرحوم را به اعزاز و احترام تمام به محفه محفوف به رحمت حضرت رب غفور گذاشته با امیرزاده مهدیقلیمیرزا و شجاعالسلطنه فتحاللّهمیرزا و فخرالدوله صبیۀ خاقان مغفور و سرباز و زنبورکخانه با آدابی لایق و شایسته روانۀ آستانۀ متبرکۀ معصومۀ قم صلوات اللّه علیها و علی آبائها فرمودند، مأمورین نعش مطهر را به آن آستانه رسانیده در صحن مقدس در مکانی مناسب مدفون ساخته حفاظ و قراء و خدام تعیین و