سفیر مزبور کاغذ را به دست مهماندار بدهند و چنان نمایند که حکمی است از دولت پادشاهی رسیده است.
سفیر مزبور میگفته است که بعد از رسیدن کاغذ و مطالعه مهماندار مزبور سر خود را میجنبانید و دستها را به هم میمالید و اظهار تأسف و تحسر مینمود، سفیر مزبور میگفته که چندان از این حرکات به فعل آورد که مرا واهمه گرفت و به ترجمان گفتم که از مهماندار بپرس که چه واقعه واقع شده؟ مهماندار جواب داده بود که بعد از ورود به منزل معلوم میشود و انگشت سبابۀ خود را بهطور کشش به زیر حلق برده بود، بیچاره سفیر در احوالات خود حیران مانده میگفته که دیدم مهماندار ترجمان را به کناری کشیده و به او گفته است به من حکم رسیده و مأمورم که سفیر مزبور را در عرض راه تلف نمایم و در هر منزل که صلاح دانم او را مقتول نموده نگذارم به سلامت به خاک روس رفته اخبار ایران را برساند، سفیر مزبور میگوید که به کمال وحشت افتاده در غایت خوف به منزل رسیدیم و در این منزل منتظر صدمۀ قتل نشستیم که ناگاه قدری از شب گذشته دیدیم که چند نفر پوستینها را وارونه پوشیده و شمشیر از بالای پوستین بسته بعضی آرد و بعضی زغال و برخی گل سرخ به سر و صورت خود مالیده و هریک دم روباه و شغال بر کلۀ کلاه خود بند کرده و زنگولهها نیز آویزان نموده با شمشیرهای کشیده به میان منزل ما آمدند و مهماندار مزبور از عقب سر اینها آمده به ترجمان میگوید که این اشخاص قانون است که به این هیأت به منصب میر غضبی پادشاه ایران مشغولی مینمایند و چون حکم شده که سفیر را به قتل برسانند تعجیل مینمایند که در همین منزل سفیر را مقتول نمایند، اگر هزار باجقلو[۱] به من بدهند یک دو سه منزل مهلت داده ایشان را مانع میشوم، در آن شب مبالغی به اسم رشوه گرفته و در هر دو سه منزل از این نوع اداهای لغو برای اخذ و جرّ به عمل میآورده است.
پرنس مزبور میگفته است که شش هزار باجقلوی نقد و قریب به چهار هزار تومان جنس که برای مخارج خود و تحفه برای پادشاه همراه داشتیم مهماندار مزبور از ما
- ↑ باجقلو یعنی اشرفی یا تومانی. طلا که در عهد فتحعلیشاه رایج بوده و در آذربایجان و قفقازیه به آن باجقلو میگفتند.