اعتمادالدوله شده مورد نوازش و مرحمت شاهانه آمد و میرزا نصراللّه صدر الممالک را در قم گیرانیده و آغا بهرام خواجه را در دارالخلافه بیاختیار ساخته هردو را محبوسا به کرمانشاهان فرستادند و به هیچ کس از امرا و اعیان که احتمالانگیز این فتنه از ایشان میرفت از غایت عقل دوراندیش متعرض نشده صلاح دولتی را در فراموش نمودن این مسئله دانستند. الحمد للّه رب العالمین که پادشاهی عدالتگستر سایه بر فرق اهالی ایران انداخته و وزیری چنین برای نظم ممالک و رفاه حال جهانیان تعیین فرموده خداوند به فضل و رحمت خود این پادشاه را برقرار و مستدام دارد و جهانیان را از فیض وجودش برخوردار فرماید به محمد و آله الامجاد.
حکایت
در این ایام فترت که تغییر در امور و رجال دولت به هم رسید و سررشتۀ دولت گذشته از دست رفته اساس دیگر به پای کار آمد شاهزاده سیفاللّهمیرزا از طرف دولت علیه حاکم ملایر و تویسرکان گشته میرزا رضا قلیخان تویسرکانی که در کوچههای سرگردانی و حیرانی در دارالخلافۀ تهران هشت سال بود که بیسر و سامان میگشت به انداختن دام تزویر و حیله فرصت یافته به خدمت شاهزاده سیفاللّه میرزا خود را رسانده به رنگ دولتخواهان خود را جلوه دادن آغاز نمود، شاهزاده بیخبر از خصایص میرزای مشارالیه به او اعتماد نموده از دارالخلافه او را برداشته روانۀ ملایر و تویسرکان شدند.
در بین راه اول زمزمهای که در خدمت شاهزاده ساز نمود و اول دولتخواهی که در کار ایشان بنیاد و آغاز نهاد آن بود که شما باید با جهانگیرمیرزا و برادرانش که تمکین شما را نخواهند کرد بدسلوکی آغاز نمایید و میرزا رضا قلی میدانست که در ولایت دشمن بسیار دارد و مردم از شرارت او ترسانند و تمکین تسلط او را نخواهند کرد.
این مقدمات را در خدمت شاهزاده حاکم میچید که اگر از اهل ولایت صدایی بیرون آید به گردن این دعاگو اندازد تا آنکه به ملایر رسیده چون مردی چاپلوس و فریبنده است و در اول مرحلۀ نوکری در نظر صاحبکار خود را چنان مینماید که در راه