نایبالسلطنه را چون نقطه در وسط دایره دانسته و از فرمان و صلاح ایشان تجاوز ننمایند و علمای بلاد که در اردوی همایون جمع شده بودند و آقا سید محمد مرحوم و صلحا و فضلا روانۀ آذربایجان و در هر اردو جمعی از ایشان برای وعظ و ترغیب و تحریص غازیان مأمور شدند و اردوی خاقان مغفور مقرر شد که از بعد از گذشت جمیع عساکر مأموره از رودخانۀ ارس و کر از سلطانیه به آهستگی در حرکت آمده از راه خلخال به اردبیل نزول اجلال فرمایند و بعد از این کنکاش و اصدار فرامین نایبالسلطنۀ مرحوم از سلطانیه مرخص شده روانۀ دار السلطنۀ تبریز شد و شاه مرحوم محمدشاه را که در آن اوقات در مملکت همدان فرمانروا بودند به دار السلطنۀ تبریز احضار فرمودند و مقارن ورود نایبالسلطنه محمدشاه مرحوم نیز وارد دار السلطنۀ تبریز شدند و سرکار نایبالسلطنه حکم فرمودند که امیرخان سردار با چهار فوج نظام دنبلی و افشار از ارس عبور نموده به نخجوان رفته نظام کنگرلو را برداشته از راه چیچکلو به قراباغ رفته در آنجا به اردوی همایون ملحق شود و اردوی نایبالسلطنۀ علیه از تبریز با افواج نظام مقدم و فوجهای تبریز و دو فوج قراجه داغ و سواران غلام تفنگچی و غلامان خاصه با چهل عراده توپ و خنپاره از قراجه داغ از پل خداآفرین عبور فرموده و از آنجا سرخایخان و نوحخان را با دویست نفر از غلامان خاصه و چهل هزار تومان نقد و جنس و استمالت نامهها روانۀ داغستان نموده و خود به عون و قوۀ الهی از آب ارس عبور نموده در خاک قراباغ به آن طرف آب نزول فرمودند.
در این بین خاقان مغفور شاهزاده اسمعیلمیرزا را که از اولاد صلبی ایشان بود و حاکم ترشیز خراسان با دو فوج نظام سمنانی و دامغانی و دو عراده توپ و هزار سوار خراسانی به امداد نایبالسلطنۀ مرحوم فرستاده بودند رسید و از آب عبور نموده ملحق به اردوی همایون شد و در این سفر شاه مرحوم و امیرزاده بهراممیرزا و این دعاگوی دولت شاهی در رکاب نایبالسلطنه مشغول خدمت بودیم و در میان فوج خاصۀ تبریز امیرزاده بهراممیرزا و این دعاگوی دولت شاهی در دستۀ بهادران و در دستۀ مخبران سردسته و صاحبمنصب بودیم و به قانون نظام چادر در میان نظامزده حرکت مینمودیم در این بین خبر رسید که دو پلک از فوج روسی که هر پلکی هفتصد نفر میباشد با دو عراده