برگه:Tarikhe Now.pdf/۳۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مهدی‌خان بود اقدام می‌نمود، برادرانشان فضلعلی بیک و بخشعلی بیک که همراه مهدی‌خان مهاجرت کرده بودند از مهدی‌خان فرار کرده به قراجه داغ رفته در پیش سیف الملوک‌میرزا که در آن وقت حاکم قراجه داغ بود به اذن نایب‌السلطنهٔ مرحوم مشغول به خدمتگزاری بودند.[۱] در این وقت حاجی آقا لر بیک که به این نوع وارد خدمت نایب‌السلطنه شد خواست که دخلی در مزاج نایب‌السلطنه کرده در مملکت قراباغ که یقین می‌دانست که بعد از فتح قلعهٔ شوشی مهدی‌خان صاحب‌اختیار آن بلد خواهد شد خود را از جزو مهدی‌خان خارج کرده باشد به این جهات اصرار بسیار نمود و سرکار نایب‌السلطنه را که در آن وقت مصلحت چنان بود که بلا تأمل بر سر قلعهٔ شوشی رفته و قبل از آن‌که بزرگان لشکر روس که با لشکر در قریهٔ چناقچی دو فرسخی قلعهٔ شوشی بودند مستحضر شده خود را به قلعه اندازند کار قلعه به انجام رسیده باشد وعدهٔ مهمانی به قریهٔ گرسی گرفته فردای آن روز که مأموریت عالیجاه محمد حسین‌خان به انجام رسید و با پانصد سر از سرهای مقتولین و قریب به یک هزار و صد نفر صالدات قزاق زنده روانهٔ اردوی خاقان مغفور گردید اردوی نایب‌السلطنه نیز از جنگ‌گاه کوچیده روانهٔ قریهٔ گرس شدند. دو نفر قزاق که از این جنگ خلاص شده بودند خود را به قریه چناقچی رسانیده و بزرگان لشکر روس را از کیفیت آمدن لشکر ایران و گرفتن لشکری که در گرس داشتند خبر داده ایشان به تعجیل هرچه تمام‌تر آغروق و سنگینی بار خود را در قریهٔ چناقچی ریخته روانهٔ قلعهٔ شوشی شدند و نایب‌السلطنهٔ مرحوم یک روز در قریهٔ گرسی مهمان حاجی آقا لر بیک شده فردای آن روز باز کوچ فرموده به همان منزلی که جنگ واقع شده بود نزول فرمودند و از آنجا لشکریان رکاب را کوچ داده وارد کنار قلعهٔ شوشی شدند و بزرگان لشکر روس در این چهار روز که فرجه برای ایشان شده بود دست و پا کرده جمیع اهالی دهات حول و حوش را کوچانیده و آذوقه به قدر دسترس جمع کرده به قلعه برده و دروب قلعه را بسته آمادهٔ قتال و جدال نشسته بودند.


  1. در حاشیهٔ نسخه‌ها چنین مرقوم است:
    «در مجازات این خیانت بزرگ فضلعلی‌خان و نجفقلی‌خان در وزارت حاجی‌میرزا آقاسی بسیار معتبر شدند، فضلعلی‌خان به حکومت مازندران و اصفهان و کرمان و منصب امیر تومانی و برادرش اسما یوزباشی و رسما سرکردهٔ معتبری شدند، پسر حاجی آقاسی لر بیک قاسم‌خان سرتیپ بود تا در این اواخر وفات کرد».