اکثر اوقات تقدیرات یزدانی موافق تدبیرات انسانی نیست آصفالدوله اظهار دلیری نموده به غیر از حرف جنگ به حرف دیگر نمیپرداخت و به مصلحتی دیگر رضا نمیداد و نایبالسلطنه مرحوم نیز به سبب فتح گرسی قدری به جنگ آن طایفه جری شده بودند و از اتهام در تهاون جنگ روس در خدمت خاقان مغفور خوف کلی داشتند لهذا تصدیق این مصلحت را نموده راضی به جنگ و رفتن به گنجه شدند.
هرچند سرتیپان و سرهنگان و محمدخان امیر نظام لشکر آذربایجان عرض کردن که مصلحت توقف نمودن در محل مناسب و حرکت کردن از روی استبصار است از نیش طعنۀ سرکردگان عراق خستهخاطر شده اعتنایی به حرف ایشان نشد آخرالامر ایشان را نیز به این مقدمات متفق بر حرکت گنجه و جنگ با روس نمودند.
پس از حصول این نوع اتفاق لشکرها را تقسیم فرموده آصفالدوله را با سپهدار و لشکرهای عراق در میمنه مقرر داشتند و سیف الملوکمیرزا را با افواج قراجه داغی و مرند و گروس و قدری از لشکریان مازندران به ریشسفیدیمیرزا علی کرایلی و طهماسب قلیخان لاریجانی ولدمیرزا محمدخان که از معتقدین این دولت بوده در میسره با دوازده عراده توپ تعیین فرمودند و خود نایبالسلطنۀ مرحوم با پادشاه مرحوم لشکر قلب را به وجود مبارک مزین داشتند و ابراهیمخان بادکوبهای سرتیپ را با دو هزار سوار به قراولی روانه فرمودند و فوج خاصه را که از لشکر قلب بود به امیرزاده بهراممیرزا سپردند و فوج افشار را با صاحبمنصبان آن طایفه به محمد حسینمیرزا ولد ظلالسلطان که به مصاهرت نایبالسلطنۀ مرحوم سرافراز است سپردند و فوج مراغه را که به سرتیپی جعفر قلیخان ولد احمدخان مقدم و سرهنگی حسین پاشای برادرش مقرر بود به این دعاگوی دولت سپرده در قلب قرار دادن و چنان مقرر شد که پشتبند و محافظ این دعاگوی دولت شاهی و افواج مراغۀ افشاریه و محمد حسینمیرزا باشد و محافظت افواج افشاریه به فوج خاصه و امیرزاده بهراممیرزا مقرر شد و نایبالسلطنۀ مرحوم و محمدشاه و فوج تبریز و همدان و غلامان تفنگچی و غلامان خاصه و پیشخدمتان و سواران زبدۀ عراق و آذربایجان در عقب این لشکر بوده به امر و نهی تمام لشکر پردازند و محمدخان امیر نظام با بیست و چهار عراده توپ به توپچیباشیگری