در خدمت سردار علمداران برافراشته بودند سرنگون شده لشکریان راه گریز گرفته راه گنجه و قراباغ را پیش گرفتند و از مشاهدۀ این حال ژنرال مدهدوف لشکریان روس را که حکم به سکون نموده بود حکم به حرکت داده روی به قلب لشکر ایران آورد و از گرد لشکر و دود توپ و تفنگ چشم بینندگان خیرگی پذیرفت.
هرچند شاه مرحوم خواستند که جلوگیری لشکریان را نمایند مقدور و ممکن نشد و در همین بین خبر رسید که دو نفر سوار قزاق در میان مغلوبه به امیرخان سردار رسیده و امیرخان سردار از فرار لشکریان بر خود عار فرار قرار نداده و در میان جنگ گاه تن به قضا داده ایستاده بوده است که قزاقان مزبور رسیده طپانچه بر پهلوی سردار مزبور میزنند و سردار که مردی عظیمالجثه بود از اسب درغلطیده و انجام حال او معلوم نیست.
بعد از استماع این خبر چند نفر از معتمدین نایبالسلطنۀ مرحوم که به حفظ و حراست وجود پادشاه مرحوم مأمور بودند و رشتۀ کار را از هم گسسته دیدند پادشاه مرحوم را از این تلاش بیفایده مانع آمده توپخانه را با قدری از سرباز که باقیمانده بود برداشته به طرف گنجه در حرکت آمدند و در این مصاف دو عراده توپ از لشکریان در رزمگاه ماند و قریب به هزار و پانصد نفر اسیر و مقتول شدند و معتمدین و مخصوصان امیرخان سردار نیز که همراه بودند...[۱]
ذکر مصاف لشکر نایبالسلطنۀ مرحوم با ژنرال بسقویچ در موضعی که موسوم بود به گنبد شیخ نظامی از ولایت گنجه و مراجعت از آنجا و گذشتن از آب ارس
چون صبح سیزدهم ماه صفر طالع شد و لشکر ایران را خلاصی از آن گل و لای و ظلمت شب حاصل آمد و آفتاب طالع گردید آتشها روشن کرده به خشک کردن اثواب خود مشغولی نموده و آلات حرب را مثل تفنگها و شمشیرها و نیزهها که از صدمۀ باران شب فاسد شده بودند فیالجمله به اصلاًح آوردند و به ترتیب و آیینی که مذکور شد میمنه و میسره و قلب آراسته شده و لشکرهای نظام منتظم آمده مستعد حرب ایستادند
- ↑ واضح است که از اینجا چیزی افتاده اما چقدر معلوم نشد، هر دو نسخه به همین شکل است.