شاه مرحوم از بلندی سرازیر شده و ایستادن را بیفایده دیده روانۀ طرف اردو و آغروق شدند و در همین بین نایبالسلطنه و شاهزاده بهراممیرزا نیز که به طرف بنه و آغروق میرفتند ظاهر شده از خبر سلامتی یکدیگر مسرور شدند و از آنجا روانۀ اردوی بزرگ شده قریب به دو ساعت از روز مانده بود که به اردو رسیدند.
اردو چه اردو، ریخته و پاشیده، ضعفا و اقویا همه گریخته همه کس به هول جان افتادهمیرزا محمدخان قاجار و رستمخان قراگوزلو با صد و پنجاه سوار لکنته مانده منتظر ورود نایبالسلطنه میباشند.
نایبالسلطنۀ مرحوم که اردو را به آن هیأت دیده و لشکر را به این احوال مشاهده فرموده دانستند که ماندن در اردو و اجتماع متفرقه ممکن و مقدور نیست. در این بین آصفالدوله با غلام حسینخان سپهدار با جمعی از سوارهای عراقی پیدا شدند و واضح بود که به جز گذشتن و گذاشتن چاره نیست لهذا قورخانۀ عظیمی را که در اردوی همایون بود آتش زده و در همین بین سواران تعاقبچی لشکر روسی با چهار عراده توپ رسیده از دیدن دود قورخانه و صدای او دانستند که کسی در اردو اقامت نخواهد نمود جری شده دست به انداختن توپ گشاده قریب به اردو رسیدند و نایبالسلطنۀ مرحوم اردو را خالی کرده و از چادر و تجیر آنچه مقدور بود آتش زده به عزم گذشتن از آب ارس روانه شدند و حادثهای که در بین راه حادث شد همین بود که دو عراده توپ در میان گل و لای مانده بود.
نایبالسلطنۀ مرحوم اقرلوخان را با محمد حسینخان قراغانی و جمعی سوار گذاشته بودند که توپها را از گل و لای درآورده به اردو رسانند، شب جمعی از ارامنۀ قراباغ بر سر ایشان ریخته اقرلوخان را اسیر کرده با توپهایی که مانده بود به خدمت سردار روس بردند و نایبالسلطنۀ مرحوم و پادشاه مرحوم با امیرزادگان رکاب و اللّه یارخان آصفالدوله و غلام حسینخان سپهدار و جمیع توپخانه سوای چهار عراده توپ از ارس گذشته در پیش تپهای که موسوم به تپۀ بهراملو بود و از محال قراجه داغ است به نصب خیام اقامت فرموده به جمعآوری لشکرهای متفرقه قیام و اقدام فرموده حقیقت احوال را به خاقان مغفور عرضه داشت نمودند و سرداران و سرکردگان و سرتیپان هریک که به