وزارت میرزا نصراللّه اردبیلی که سابق معلم پادشاه مرحوم بود روانۀ قراجه داغ گردیدند و در قصبه کلیز که مکان سخت و محکم بود قرار گرفته و در مکانهای مناسب قراولان تعیین فرموده به حفظ و حراست آن سرحد همت مصروف داشتند و میرزا علی کرایلی نیز از جملۀ مأمورین رکاب پادشاه مرحوم بود.
چون امیرخان سردار چنانکه مذکور شد به قتل آمده و امر سرحد خوی مغشوش مانده بود امیرزاده بهراممیرزا را با وزارت میرزا محمدتقی آشتیانی به حکومت آن ولایت منصوب و روانه داشتند و به این دعاگوی دولت پادشاهی نیز حکم رسید که قلعۀ اردبیل را به سلیمانخان سرتیپ سپرده روانۀ دارالسلطنۀ تبریز شود، این دعاگو نیز به مأموریت خود عمل نموده وارد دارالسلطنۀ تبریز شد.
نایبالسلطنۀ مرحوم خبر آمدن ژنرال مدهدوف و معاودت او را به مشکین و از آنجا به سر قلعۀ اردبیل رفتن به نوعها و طریقی که تحریر شد به عرض خاقان مغفور میرساند و از این حرکات مختلف که از ژنرال مدهدوف صادر شده بود بدگویان نایبالسلطنه این عرایض و اخبار مختلفه را که از نایبالسلطنه میرسید در خدمت خاقان مغفور به لباس خیرخواهی درآمده خاطرنشان خاقان مغفور مینمودند که این اخبار بیاصل است و منظور نایبالسلطنه خالی نمودن خزینۀ پادشاهی است و از آن طرف ژنرال بسقویچ این حرکت را که از ژنرال مدهدوف خودسر ظاهر شده بود نپسندیده او را از سرحدداری و حکومت قراباغ معزول نموده به دارالسلطنۀ پترزبورگ فرستاد و شاهزاده عبداللّهمیرزا حاکم خمسه ملقب به دارا که از اولاد صلبی خاقان مغفور بود و به حکم خاقان مغفور با سواره و نظام خمسه تا نیم فرسخی اردبیل آمده بعد از مراجعت لشکر روس او نیز در همان زمستان عود نموده به خمسه رفت.
ذکر آمدن لشکر روس بر سر قلعۀ ایروان بار اول و حرکت اردوی نایبالسلطنه از تبریز و اخبار این اخبارات به دارالخلافه
در اوایل بهار این سال اخبار متواتره از حسینخان سردار میرسید که لشکر روس که در لری و قراکلیسا بودند عازم مملکت ایروان میباشند و از تفلیس نیز منهیان خبر