تازه شتافت ولی محمدشاه قبل از آنکه به تبریز برسد چون خود مردی بیتصمیم و ضعیفالنفس و دهنبین بود به تحریک و اغوای چند تن که به ادعای مؤلف بزرگترین ایشان میرزا ابوالقاسم قائممقام بوده در ۱۸ ربیعالاول سال ۱۲۵۰ در منزل باغمیشۀ تبریز جهانگیرمیرزا و خسرومیرزا و دو برادر کوچکتر ایشان احمدمیرزا و مصطفی قلیمیرزا را محبوس نمود و به قلعۀ اردبیل فرستاد.
میرزا ابوالقاسم قائممقام کمی بعد یعنی پس از آنکه محمدشاه را به این تصمیم واداشت اسماعیلخان قراجه داغی فراشباشی را برای کور کردن جهانگیرمیرزا و خسرومیرزا به اردبیل فرستاد و او نیز در شب پانزدهم رجب ۱۲۵۰ این دو جوان رشید را کور کرد و ایشان به همان حال نابینایی در قلعۀ اردبیل در حبس ماندند.
پس از یک سال و شش ماه یعنی بعد از آنکه میرزا ابوالقاسم قائممقام به قتل رسید محمدشاه نسبت به این دو برادر نابینای خود بر سر شفقت آمد و اجازه داد که ایشان را محترماً به تویسرکان بفرستند و در آنجا آزادانه زندگانی کنند و از دولت مواجب و تیولی داشته باشند.
جهانگیرمیرزا و خسرومیرزا بقیۀ مدت عمر محمدشاه را در تویسرکان و ملایر به سر میبردند و جهانگیرمیرزا بیشتر زندگانی خود را به تحصیل علوم عربی و ادبی میگذراند.
پس از آنکه ناصرالدینشاه به سلطنت رسید و گرفتاریهای اول دورۀ پادشاهی او به تدبیر و کفایت امیرکبیر رفع گردید این وزیر ناصرالدینشاه را بر آن داشت که دو عمّ نابینای خود را به تهران بخواهد و مثل سابق فرماندهی دهد. ایشان در شوال ۱۲۶۶ به تهران آمدند و جهانگیرمیرزا بار دیگر در خوی فرمانروایی و فرماندهی یافت و این قضیه دو سه ماه پس از اتمام تاریخ نو انجام گرفت.
غیر از تاریخ نو جهانگیرمیرزا در ایام اقامت در تویسرکان به کار ترجمۀ کتاب آثارالبلاد زکریای قزوینی از عربی به فارسی نیز دست زده و نگارنده نسخهای از این ترجمه را در کتابخانۀ سلطنتی دیدهام ولی چون اکنون به آن دسترسی ندارم نمیتوانم خصوصیات آن را ذکر کنم.