محمد ولیمیرزا ولد صلبی خاقان مغفور در خطۀ یزد و محمد قلیمیرزا ملقب به ملکآرا در مازندران و شیخ علیمیرزا در ملایر و تویسرکان و عبداللّهمیرزا در خمسه و یحییمیرزا در رشت و طهماسبمیرزا ولد محمد علیمیرزا در کرمانشاهان و همدان و محمودمیرزا در نهاوند و لرستان و محمد تقیمیرزا در بروجرد و سلطان محمدمیرزا در اصفهان و حیدر قلیمیرزا در گلپایگان و بهمنمیرزا در سمنان و دامغان و اسمعیلمیرزا در شاهرود و بسطام و رکنالدوله علی نقیمیرزا در قزوین و علیمیرزا ملقب به ظلالسلطان که برادر اعیانی نایبالسلطنه بود به حکومت تهران و محالات و کیکاوسمیرزا در قم مشغول به حکومت و فرمانروایی بودند.
ذکر وقایعاتی که برای نایبالسلطنه مرحوم بعد از رفتن خاقان مغفور به دارالخلافه روی داد و جنگ نایبالسلطنه با لشکر روس در محل موسوم به آباران و شکست دادن روس و معاودت به خوی تا رسیدن به قریۀ شندآباد گنی
چون نایبالسلطنه بعد از عود ایلچیان ژنرال بسقویچ به اردوی خود معاودت فرموده و مراجعت خاقان مغفور به دارالخلافه محقق شد به عزم رسیدن امورات لشکریانی که در قلعۀ ایروان بودند از آب ارس عبور فرموده از راه محال شرور روانۀ ولایت ایروان شدند و در این بین خبر رسید که چهار هزار نفر صالدات با هزار نفر قزاق و بیست عراده توپ که ده عرادۀ آن توپ بسیار بزرگ قلعه کوبی است که یکسال است از دارالسلطنۀ پترزبورگ مأمورند به کوبیدن قلعۀ ایروان و در این روزها به تفلیس رسیده است با آذوقه و عراده بسیار از محال پنبک و شوره گل گذشته عازم اردوی ژنرال بسقویچ میباشند.
نایبالسلطنۀ مرحوم از شنیدن این خبر مستبشر شده به دو مصلحت عزم رزم آن طایفه را جزم فرمودند.
مصلحت اول: آنکه ژنرال بسقویچ بعد از استماع اینکه نایبالسلطنه به عزم مقاتلۀ لشکر مدد و گرفتن توپها میرود از نخجوان حرکت کرده برای چارۀ کار لشکر مدد خود از عقب نایبالسلطنه روانه شود و مملکت نخجوان تخلیه شده بلکه در این زمستان