برگه:Tarikhe Now.pdf/۹۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

حاجی علی عسکر خواجه سرا که به دخل و تصرف امور مشغول بود معلوم است که چقدرها داخل و تصرف را از عهده می‌توانست برآمد. خوانین مرند به جهت قتل نظر علی‌خان که در سال گذشته واقع شده بود مخوف و هراسان از دولت علیۀ ایران بودند و در همین روزها حاجی‌میرزا یوسف مجتهد تبریز به رحمت خدا رفته بود و میر فتاح پسرش که جوان و سرشار و مغرور بود و اهل تبریز کمال اعتقاد و ارادت به پدرش داشتند به او گرویده او نیز از جوانی و غرور ادعای بزرگ داشت تدبیری که در تبریز به خاطر حاجی علی عسکر خواجه‌سرا رسید این بود که آقا میر فتاح را از طرف والدۀ پادشاه مرحوم در درب حرمسرای مبارکۀ تبریز ضیافت نموده و بیست هزار تومان امانت با سپارند و چنین خیال کرده بود که به سبب سپردن این تنخواه باشم امانت آقا میر فتاح امیدوار شده با تبعه و لحقۀ خود به خدمتگزاری مشغول خواهند شد و آصف‌الدوله نیز که اهل آذربایجان نه از او خوفی داشتند و نه امیدی به همان احترامات ظاهره قانع شده به خوش‌گذرانی خود مشغول بود و خوانین مرند از قصبۀ مرند که هشت فرسنگی تبریز است و تا قلعۀ عباس آباد نیز قریب به ده فرسنگ است با ژنرال ارسطوف بنای مراوده گذاشته در این وقت که ژنرال بسقویچ از نخجوان به طرف تفلیس کوچ نموده و نایب‌السلطنه از ایروان به بایزید و خوی آمد خاطر نشان ژنرال ارسطوف کردند که در تبریز چندان جمعیتی نیست و اهل تبریز خواهان شما می‌باشند و اگر شما هزار نفر از صالدات را در قلعۀ عباس آباد بگذارید با سه هزار نفر دیگر از راه مرند متوجه تبریز شوید به محض این‌که اهل تبریز مستحضر از آمدن شما شوند غوغا و شورش کرده لشکریان و مستحفظان ایران را مسلوب الاختیار کرده شهر تبریز را به تصرف دولت روس می‌دهند و عرایض نیز در این باب از آقا میر فتاح و منسوبان او گرفته به نظر ژنرال ارسطوف رسانده بودند و قرار داده بودند که ژنرال ارسطوف از ارس عبور کرده از پشت کوه مشو که همه جا قاطع مابین محال خوی و گنی و مرند است از طرف مرند که خالی از لشکر ایران است حرکت کرده غفلة به دارالسلطنۀ تبریز رسیده و اهل تبریز که هواخواهان دولت روس و مخبر از این حکایت‌اند سر به شورش و غوغا برآورده و کار شهر را بر وفق دلخواه صورت دهند.