برگه:Tarikhe Now.pdf/۹۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

چون آنچه مقدر است باید ظاهر شود ژنرال ارسطوف خوف و هراس نکرده و از خیالات دیگر غافل شده با سه هزار نفر صالدات و هزار نفر قزاق و ده عراده توپ از راه مرند روانۀ تسخیر دارالسلطنۀ تبریز شد و تا قریۀ صوفیان که شش فرسخی تبریز است رسیده احدی از دولت‌خواهان این طرف را خبری از آمدن او نبود چون گرد و غبار لشکر در صحرای صوفیان ظاهر شد همهمه و گفتگو در تبریز پیدا شده بعضی گفتند که نایب‌السلطنه است که از طرف خوی می‌آید و بعضی گفتند که شاید لشکر روس باشد.

باری آصف‌الدوله و حاجی علی عسکر خواجه سواره‌ای برای خبرگیری فرستاده معلوم شد که لشکر روس است می‌آید و به چهار فرسنگی رسیده‌اند.

اختلاف در میان رؤسا و امنای دولت در تبریز پیدا شده بعضی می‌گفتند حصارداری نماییم و نایب‌السلطنه را که در بیست فرسنگی است خبر کنیم و بعضی می‌گفتند که شهر و قلعه را گذاشته فرار نماییم و بعضی دیگر می‌گفتند که هیچ‌یک از این دو مقدور نیست باید تسلیم دولت روسیه شد. القصه آصف‌الدوله به سمت دروازه‌ای که مقابل لشکر روس بود موسوم به دروازۀ کجیل رفته و بالای بروج در آمد یک دو توپ پر کرده ایستاد و لشکر روس به کنار رودخانۀ آجی قریب نیم‌فرسنگی شهر ایستادند و میرزا محمدخان لاریجانی تفنگچیان خود را برداشته با تفنگچیان سوادکوهی و مازندرانی و عراقی به درب دولتخانۀ همایون آمده اظهار نمود که خاقان مغفور به من حکم فرموده که اگر لشکر روس بر سر تبریز آیند و بخواهند که شهر تبریز را محاصره نمایند باید تو حکما عیال نایب‌السلطنه را برداشته از تبریز بیرون آورده به مملکت زنجان و خمسه رسانیده به من معلوم نمایی و چون مأمورم و نایب‌السلطنه در اینجا نیست حکما به مأموریت خود عمل خواهم کرد و چون پیرمرد هفتاد ساله بود به اندرون آمده به خدمت والده پادشاه مرحوم رسیده عرض حال خود را نمود و در همان ساعت جمیع اولاد و عیال نایب‌السلطنه را به تخت روان‌ها و کجاوه‌ها و محفه‌ها بارگیری کرده روانۀ عراق شد و از این طرف آقا میر فتاح با هواخواهان و دوستان خود به عزم استقبال ژنرال ارسطوف به طرف دروازۀ کجیل رفته و از آن طرف آصف‌الدوله سه توپ به طرف لشکر روس انداخت و لشکر روس از انداخته شدن توپ و بیرون نیامدن احدی از اهالی تبریز به