این برگ نمونهخوانی نشده است.
۱۱۶
نمیدانم دیوارهای اطاقم چه تأثیر زهر آلودی با خودش داشت که افکار مرا مسموم میکرد - من حتم داشتم که پیش از مرگ یکنفر دیوانه زنجیری درین اتاق بوده، نه تنها دیوارهای اطاقم، بلکه منظره بیرون و همه و همه دست بیکی کرده بودند برا ی این افکار را در من تولید بکنند. چند شب پیش همینکه در شاه نشین حمام لباسهایم را کند م افکارم عوض شد. استاد حمامی که آب روی سرم میریخت مثل این بود که افکار سیاهم شسته میشد. در حمام سایه خودم را بدیوار خیس عرق کرده دیدم. به تن خودم دقت کردم، ران، ساق پا و میان تنم یک حالت شهوت انگیز ناامید داشت. سایه آنها هم مثل دهسال پیش بود مثل وقتیکه بچه بودم.